worldly

/ˈwɜːrldli//ˈwɜːldli/

معنی: جسمانی، مادی، خاکی، دنیوی، این جهانی
معانی دیگر: دنیوی (در برابر: اخروی)، نفسانی، جسمانی (worldly-minded هم می گویند)، جهانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: worldlier, worldliest
مشتقات: worldliness (n.)
(1) تعریف: of or pertaining to the material world; not spiritual; secular.
مترادف: earthly, mundane, secular, temporal, terrestrial
متضاد: otherworldly, unworldly
مشابه: bodily, carnal, corporeal, fleshly, irreligious, lay, material, natural, physical, profane

(2) تعریف: devoted to or knowledgeable about the people, things, activities, and pleasures of the material world; sophisticated.
مترادف: materialistic, sophisticated, worldly-wise
متضاد: innocent, naive, otherworldly, unsophisticated, unworldly
مشابه: blas�, carnal, cosmopolitan, fleshly, refined, sensuous, temporal, urbane

جمله های نمونه

1. worldly creatures
موجودات جهان

2. worldly fame
شهرت جهانی

3. worldly pleasures
لذایذ نفسانی

4. worldly wealth
مال این دنیا،ثروت دنیوی

5. ali rejected worldly wealth
علی به ثروت دنیوی پشت پا زد.

6. to forsake worldly pomp
زرق و برق دنیوی را رها کردن

7. to die to worldly things
از بند چیزهای دنیوی رهیدن

8. a nun's renunciation of worldly wealth
ترک مال دنیا توسط یک راهبه

9. the church frowns on worldly displays
کلیسا مظاهر دنیوی را مذمت می کند.

10. a cynic is skeptical of worldly desires and of human beings
آدم منفی باف به علایق دنیوی و به انسان ها بدبین است.

11. He bequeathed her all his worldly goods.
[ترجمه گوگل]تمام اموال دنیوی خود را به او واگذار کرد
[ترجمه ترگمان]تمام اجناس worldly را به او واگذار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He seemed very calm and far removed from worldly concerns.
[ترجمه گوگل]او بسیار آرام و به دور از دغدغه های دنیوی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر خیلی آرام و دور از نگرانی های مادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The plastic bag contained all his worldly goods .
[ترجمه گوگل]کیسه پلاستیکی تمام مال دنیوی او بود
[ترجمه ترگمان]کیسه پلاستیکی تمام لوازم worldly را در اختیار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She forsook her worldly possessions to devote herself to the church.
[ترجمه گوگل]او دارایی های دنیوی خود را رها کرد تا خود را وقف کلیسا کند
[ترجمه ترگمان]از ثروتش دست کشید تا خودش را وقف کلیسا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. All his worldly goods were packed into a neat checked carrier bag.
[ترجمه گوگل]تمام وسایل دنیوی او در یک کیسه حمل و نقل مرتب بسته بندی شده بود
[ترجمه ترگمان]تمام وسایل worldly را جمع و جور کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He carried all his worldly possessions in an old suitcase.
[ترجمه گوگل]او تمام دارایی های دنیوی خود را در یک چمدان قدیمی حمل می کرد
[ترجمه ترگمان]تمام مایملک دنیوی خود را در یک چمدان کهنه حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جسمانی (صفت)
material, sensual, carnal, bodily, physical, corporeal, temporal, earthen, worldly

مادی (صفت)
material, physical, somatic, corporeal, earthen, materialist, worldly, idiographic

خاکی (صفت)
humble, earthly, terrestrial, earthy, mortal, dun, earthen, worldly, khaki, earthborn, mundane, tellurian, terrene

دنیوی (صفت)
terrestrial, earthy, secular, temporal, worldly, mundane, sublunar, sublunary, terrene

این جهانی (صفت)
terrestrial, worldly, mundane, sublunar, sublunary

انگلیسی به انگلیسی

• temporal, earthly, material; secular, materialistic; cosmopolitan, sophisticated
with relation to life in this world
worldly refers to things relating to the ordinary activities of life, rather than to spiritual things.
you can refer to someone's possessions as their worldly goods or possessions; a literary use.
someone who is worldly is experienced and knowledgeable about the practical aspects of life rather than about spiritual things.

پیشنهاد کاربران

۱. مادی ۲. دنیوی ۳. نفسانی. ۴ دنیا دوست ۵. پخته. با تجربه. دنیا دیده ۶. جهانی
( موردی برای آن یافت نشد )
worldly wealth
ثروت دنیوی
worldly fame
شهرت جهانی
worldly pleasures
لذتهای نفسانی و دنیوی
worldly creatures
موجودات مادی
۱. دنیا دیده
۲. این دنیایی ( در مقابل با دنیای معنوی )
۱ - دنیا دیده، با تجربه،
Well - rounded
Versed
Experienced and sophysticated
a person who has a personality which is fully developed in all aspects
knowledgeable and skilled in alot of things
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - دنیوی، مادی، جسمانی ( در مقابل معنوی spirituality )
Terristerial, earthly, rooted in the word
Focused on the materials around them
۳ - نرمال، متعادل،
well planned and balanced

دنیوی
عاقل، منطقی، با تجربه
ساده ، معمولی
دنیا دیده

بپرس