• : تعریف: weary of the pleasures, occupations, and concerns of this world; bored with life.
انگلیسی به انگلیسی
• tired of life, pessimistic about life, boredom with life of the world and material enjoyments a world-weary person no longer feels excited or enthusiastic about anything.
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی: دل زده از دنیا / خسته از زندگی / فرسوده از تجربه ها / بی اشتیاق نسبت به جهان در زبان محاوره ای: دلش از دنیا گرفته، دیگه چیزی خوشحالش نمی کنه، از همه چی خسته ست، انگار همه چی رو دیده و دیگه هیچی براش تازگی نداره ... [مشاهده متن کامل]
- - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( احساسی – روانی ) :** توصیف کسی که به خاطر تجربه های تلخ یا تکراری، دیگه شور و اشتیاقی نسبت به دنیا نداره مثال: He spoke with a world - weary tone, as if nothing could surprise him anymore. با لحنی دل زده از دنیا حرف می زد، انگار دیگه هیچ چیز نمی تونست غافلگیرش کنه. 2. ** ( ادبی – فلسفی ) :** بیان نوعی خستگی وجودی یا بی اعتمادی به جهان، اغلب در شخصیت های داستانی یا شعرها مثال: The novel’s protagonist is a world - weary detective who’s seen too much. قهرمان رمان یه کارآگاه دل زده از دنیاست که خیلی چیزها دیده. 3. ** ( اجتماعی – فرهنگی ) :** توصیف نسلی یا گروهی که به خاطر بحران ها، جنگ ها یا شکست های اجتماعی، دچار نوعی بی حسی یا بی اعتمادی شدن مثال: Many young people today feel world - weary despite their age. خیلی از جوون ها امروز با وجود سن کم، حس دل زدگی از دنیا دارن. - - - 🔸 مترادف ها: jaded – cynical – disillusioned – weary – melancholic – emotionally exhausted