workmanlike

/ˈwɜːrkˌmænˌlaɪk//ˈwɜːkmənlaɪk/

معنی: ماهر، استادانه، شایسته کارگر خوب
معانی دیگر: ماهرانه، چیره دستانه، وابسته به کارگر یا طرز کار خوب (workmanly هم می گویند)، workmanly : شایسته کارگر خوب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: done or made with skill and care, as by a good craftsman.
متضاد: shoddy

جمله های نمونه

1. Really it's a workmanlike conference rather than a dramatic one.
[ترجمه گوگل]واقعاً این یک کنفرانس کارگری است تا یک کنفرانس نمایشی
[ترجمه ترگمان]واقعا این یک کنفرانس دوستانه است تا یک کنفرانس مهیج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The script was workmanlike at best.
[ترجمه گوگل]فیلمنامه در بهترین حالت کارمندانه بود
[ترجمه ترگمان]فیلمنامه خیلی بهتر کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her books, with few exceptions, are workmanlike but pedestrian.
[ترجمه گوگل]کتاب‌های او، به استثنای معدود، کارآمد هستند اما پیاده‌رو هستند
[ترجمه ترگمان]کتاب های او، با چند استثنا، شبیه عابر پیاده و عابر پیاده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Australian side turned in a very workmanlike performance.
[ترجمه گوگل]تیم استرالیایی عملکرد بسیار کارآمدی داشت
[ترجمه ترگمان]طرف استرالیایی با آهنگی بسیار ملایم رو به رو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He did a very workmanlike job on it.
[ترجمه گوگل]او یک کار بسیار حرفه ای روی آن انجام داد
[ترجمه ترگمان]کار بسیار خوبی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was a workmanlike performance from the local team.
[ترجمه گوگل]این یک عملکرد کارمندانه از تیم محلی بود
[ترجمه ترگمان]از سوی تیم محلی کار خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The team put up a good workmanlike performance to win 1-0.
[ترجمه گوگل]این تیم عملکرد خوبی داشت و 1-0 پیروز شد
[ترجمه ترگمان]تیم برای برنده شدن ۱ - ۰ یک عملکرد شجاعانه را ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The team produced a very workmanlike performance.
[ترجمه گوگل]این تیم عملکرد بسیار کارمندانه ای ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]این تیم عملکرد بسیار خوبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The current pastry department turns out workmanlike, uninspired confections that read more charmingly than they taste.
[ترجمه گوگل]دپارتمان شیرینی‌پزی کنونی، شیرینی‌های بدون الهام را تولید می‌کند که جذاب‌تر از آن‌که طعم آن‌ها را می‌خوانند، می‌خوانند
[ترجمه ترگمان]The فعلی هم با confections و uninspired که بیش از مزه آن شعر می خوانند، turns می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In Dianetics, a workmanlike job of clearing away the debris in and around the machine is performed.
[ترجمه گوگل]در Dianetics، یک کار کارگری برای پاک کردن زباله های داخل و اطراف دستگاه انجام می شود
[ترجمه ترگمان]در Dianetics، کار شجاعانه ای برای پاک سازی آوارها و اطراف دستگاه اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Not especially gracious, but squat and workmanlike, plodding with tenacity from port to port.
[ترجمه گوگل]نه به خصوص مهربان، اما چمباتمه زده و کارگر، که با سرسختی از بندری به بندری دیگر سرکشی می کند
[ترجمه ترگمان]نه به خصوص مهربان، بلکه روی زمین چمباتمه می زدند و با سرسختی با سرسختی از بندری به بندر می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They've done a workmanlike job.
[ترجمه گوگل]آنها یک کار کارگری انجام داده اند
[ترجمه ترگمان]کار خوبی انجام دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In his slow, workmanlike way he takes a pink crayon and colors a nose on every bunny.
[ترجمه گوگل]او با روشی آهسته و حرفه ای خود، مداد رنگی صورتی برمی دارد و بینی هر خرگوش را رنگ می کند
[ترجمه ترگمان]با قدم های آهسته، یک مداد شمعی صورتی و یک بینی روی هر خرگوشی می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was a dour struggle between two workmanlike teams.
[ترجمه گوگل]این یک کشمکش سخت بین دو تیم کارگر بود
[ترجمه ترگمان]بین دو تیم رنجر کش مکش سختی درگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماهر (صفت)
capable, slick, great, handy, understanding, industrious, cunning, adept, skilled, expert, skillful, proficient, skilful, dexterous, adroit, deft, dextrous, light-footed, light-handed, ingenious, workmanlike, workmanly, natty, sciential, wieldy

استادانه (صفت)
deft, artful, workmanlike, professorial, scholastic, workmanly

شایسته کارگر خوب (صفت)
workmanlike, workmanly

انگلیسی به انگلیسی

• well-performed, skillful; resembling work of skillful workman
you can use workmanlike to describe something that is done skilfully and efficiently.

پیشنهاد کاربران

بپرس