working capital

/ˈwɜːrkɪŋˈkæpətəl//ˈwɜːkɪŋˈkæpɪtəl/

(اقتصاد - حسابداری) سرمایه ی در گردش، سرمایه ی جاری، تنخواه گردان، مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: that portion of the capital of a business or corporation that is not invested in fixed assets but is instead kept liquid for day-to-day operating expenses.
مشابه: capital

(2) تعریف: in accounting, the amount left over when all liabilities have been subtracted from the figure representing an individual's or group's total assets.

جمله های نمونه

1. Burroughs will use the money as working capital and to reduce debt.
[ترجمه گوگل]باروز از پول به عنوان سرمایه در گردش و کاهش بدهی استفاده خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]Burroughs از پول بعنوان سرمایه کاری و کاهش بدهی ها استفاده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The control of working capital is an everyday activity and managers should direct more attention say to stock levels of consumable items.
[ترجمه گوگل]کنترل سرمایه در گردش یک فعالیت روزمره است و مدیران باید توجه بیشتری را به سطح موجودی اقلام مصرفی معطوف کنند
[ترجمه ترگمان]کنترل سرمایه کار یک فعالیت روزمره است و مدیران باید توجه بیشتری به سطوح موجودی کالاهای مصرفی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Any new business venture takes time to establish. -Sufficient working capital to survive.
[ترجمه گوگل]ایجاد هر گونه سرمایه گذاری جدید به زمان نیاز دارد -سرمایه در گردش کافی برای بقا
[ترجمه ترگمان]هر کسب وکار جدیدی زمان لازم را می طلبد برای زنده ماندن، کافی است که سرمایه کافی برای زنده ماندن وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sufficient working capital must be available to meet the slings and arrows of outrageous misfortune!
[ترجمه گوگل]باید سرمایه در گردش کافی برای پاسخگویی به تیرها و تیرهای بدبختی ظالمانه موجود باشد!
[ترجمه ترگمان]پایتخت کاری کافی باید برای برآورده کردن طناب و کمان این بدبختی ظالمانه در دسترس باشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Minimizing the investment in net working capital has important implications for the sales and profitability of the firm.
[ترجمه گوگل]به حداقل رساندن سرمایه گذاری در سرمایه در گردش خالص پیامدهای مهمی برای فروش و سودآوری شرکت دارد
[ترجمه ترگمان]به حداقل رساندن سرمایه گذاری در سرمایه کار خالص پیامدهای مهمی برای فروش و سودآوری شرکت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These included, for example, management of working capital, product differentiation and cost management.
[ترجمه گوگل]برای مثال، مدیریت سرمایه در گردش، تمایز محصول و مدیریت هزینه از جمله این موارد بود
[ترجمه ترگمان]برای مثال، این موارد شامل مدیریت سرمایه کاری، تمایز محصول و مدیریت هزینه می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most significant was an increase in working capital and an increase in labour inputs consequent on the technological changes introduced.
[ترجمه گوگل]مهم ترین افزایش سرمایه در گردش و افزایش نیروی کار در نتیجه تغییرات تکنولوژیکی معرفی شده بود
[ترجمه ترگمان]مهم ترین مساله افزایش سرمایه کار و افزایش ورودی های کارگر ناشی از تغییرات تکنولوژیکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A second major reason for the importance of working capital management is the size of the working capital accounts.
[ترجمه گوگل]دومین دلیل عمده برای اهمیت مدیریت سرمایه در گردش، اندازه حسابهای سرمایه در گردش است
[ترجمه ترگمان]دومین دلیل اصلی برای اهمیت مدیریت سرمایه کار، اندازه حساب سرمایه کاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This permanent growth in net working capital requires a source of permanent financing.
[ترجمه گوگل]این رشد دائمی در سرمایه در گردش خالص نیاز به منبع تامین مالی دائمی دارد
[ترجمه ترگمان]این رشد دائمی در سرمایه کار خالص نیازمند منبع تامین مالی دائمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Has it enough working capital to enable it to wait out this period without becoming insolvent?
[ترجمه گوگل]آیا سرمایه در گردش کافی دارد تا بتواند این دوره را بدون ورشکستگی منتظر بماند؟
[ترجمه ترگمان]آیا آن قدر سرمایه کار دارد که بتواند این دوره را بدون اینکه ورشکسته شود، به تعویق بیندازد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They do not wish to provide further working capital by means of borrowing or it may be imprudent to do so.
[ترجمه گوگل]آنها مایل به تأمین سرمایه در گردش بیشتر از طریق استقراض نیستند یا ممکن است انجام این کار بی احتیاطی باشد
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایلی به فراهم کردن سرمایه کاری بیشتر به وسیله قرض گرفتن و یا انجام این کار ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The next chapter will explore some of the analytical techniques that are commonly employed in working capital management.
[ترجمه گوگل]فصل بعدی برخی از تکنیک های تحلیلی که معمولاً در مدیریت سرمایه در گردش به کار می رود را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]در فصل بعد، برخی از تکنیک های تحلیلی که در مدیریت سرمایه کار به کار گرفته می شوند را بررسی خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Net proceeds will be used to repay debt and for working capital and possible acquisitions.
[ترجمه گوگل]خالص درآمدها برای بازپرداخت بدهی و سرمایه در گردش و خریدهای احتمالی استفاده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]درآمد خالص برای بازپرداخت بدهی و سرمایه کاری و مالکیت احتمالی مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The net proceeds will be used to buy capital equipment, fund leasehold improvements and facilities expansion, and for working capital.
[ترجمه گوگل]خالص عواید برای خرید تجهیزات سرمایه ای، بهبود اجاره نامه و گسترش تسهیلات و سرمایه در گردش مصرف خواهد شد
[ترجمه ترگمان]درآمد خالص برای خرید تجهیزات سرمایه ای، توسعه leasehold و توسعه امکانات، و برای سرمایه کاری مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] سرمایه در گردش
[عمران و معماری] سرمایه جاری
[صنعت] سرمایه در گردش
[حقوق] سرمایه در گردش، سرمایه جاری
[ریاضیات] سرمایه ی جاری، سرمایه ی در گردش
[معدن] سرمایه در گردش (عمومی)

انگلیسی به انگلیسی

• money a business uses in ongoing operations, current assets, income used as a basis for expenses
working capital is money which is available for use immediately, rather than money which is invested in land or equipment and which becomes available only after the land or equipment has been sold; a technical term.

پیشنهاد کاربران

سرمایه در جریان ( در گردش )
[اقتصاد]
سرمایه کاری ، سرمایه در کار
سرمایه در گردش
سرمایه فعال

بپرس