workhorse

/ˈwɜːrkˌhɔːrs//ˈwɜːkhɔːs/

معنی: اسب بارکش، یابو، ادم زحمتکش
معانی دیگر: اسب کار (برای شخم زنی و باربری و غیره نه سواری)، کارگر پرکار، کارگر زحمت کش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a horse used for heavy labor, such as plowing or hauling.

(2) تعریف: one who works hard and tirelessly.

جمله های نمونه

1. The steam engine was the workhorse of the Industrial Revolution.
[ترجمه زباری] موتور بخار بازوی دست راست انقلاب صنعتی بود
|
[ترجمه گوگل]موتور بخار اسب کار انقلاب صنعتی بود
[ترجمه ترگمان]موتور بخار نیروی کارا انقلاب صنعتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Hercules aircraft has been the workhorse of the airforce for over 25 years.
[ترجمه بهارک قهرمان] بیش از 25 سال هواپیمای هرکول اسب بارکش نیروی هوایی بوده است.
|
[ترجمه گوگل]هواپیمای هرکولس بیش از 25 سال است که نیروی کار نیروی هوایی بوده است
[ترجمه ترگمان]هواپیمای \"هرکول\" بیش از ۲۵ سال است که در این منطقه کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nixon, the loner, was a workhorse with determination.
[ترجمه گوگل]نیکسون، تنها، یک اسب کار با اراده بود
[ترجمه ترگمان]نیکسون، که تنها و تنها بود، با پشت کار کارا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She wants to be known as a workhorse and not a clothes horse.
[ترجمه گوگل]او می خواهد به عنوان یک اسب کار شناخته شود نه یک اسب لباس
[ترجمه ترگمان]اون می خواد به عنوان یه خر خر شناخته بشه و نه یه اسب لباس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the real workhorse of the Galapagos operation was the tiny sub called the Alvin.
[ترجمه گوگل]اما اسب کار واقعی عملیات گالاپاگوس، زیربنای کوچکی به نام آلوین بود
[ترجمه ترگمان]ولی بارکش واقعی عملیات گالاپاگوس آن sub کوچک بود که آلوین نامیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The aircraft was the standard workhorse of Soviet medium-haul routes, a Tupolev 154 jet, six seats abreast.
[ترجمه گوگل]این هواپیما اسب کار استاندارد مسیرهای مسافت متوسط ​​شوروی بود، یک جت توپولف 154، شش صندلی کنار هم
[ترجمه ترگمان]این هواپیما یک بارکش استاندارد برای مسیرهای حمل متوسط شوروی بود، یک جت Tupolev ۱۵۴، شش صندلی در کنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Boeing 70used to be the workhorse of air travel.
[ترجمه گوگل]هواپیمای بوئینگ 70 در گذشته به عنوان اسب کار سفرهای هوایی بود
[ترجمه ترگمان]بوئینگ ۷۰ مورد استفاده برای نیروی کارا سفر هوایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cunningham is the team's defensive workhorse.
[ترجمه گوگل]کانینگهام اسب کار دفاعی تیم است
[ترجمه ترگمان]کانینگهام مدیر بخش دفاعی تیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Van de Graaff generators are the current workhorse of nuclear stucture research.
[ترجمه گوگل]ژنراتورهای ون دو گراف، موتور اصلی تحقیقات ساختار هسته ای هستند
[ترجمه ترگمان]ژنراتورهای ون دو Graaff، عامل موثر تحقیق stucture هسته ای هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Van de Graaff generators are the current workhorse of nuclear structure research.
[ترجمه گوگل]ژنراتورهای ون دو گراف، موتور اصلی تحقیقات ساختار هسته ای هستند
[ترجمه ترگمان]ژنراتورهای ون دو Graaff، روش کارا ساز فعلی تحقیقات ساختار هسته ای هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The IBM main frame computers have been the workhorse of the business world.
[ترجمه گوگل]رایانه‌های فریم اصلی آی‌بی‌ام، اسباب کار دنیای تجارت بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]کامپیوترهای چارچوب اصلی IBM، کارا کارا در دنیای کسب وکار بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The workhorse of that project was the ABI 3700 a DNA sequencer from Applied Biosystems.
[ترجمه گوگل]نیروی کار آن پروژه ABI 3700 یک توالی سنجی DNA از Applied Biosystems بود
[ترجمه ترگمان]کار بارکش این پروژه ABI ۳۷۰۰ ای بود که از Biosystems کاربردی جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is a dented little workhorse who, having outlasted his planned obsolescence, spends his days in the Sisyphean, mechanical labor of gathering and compacting garbage.
[ترجمه گوگل]او یک اسب کار کوچولو است که با پشت سر گذاشتن کهنگی برنامه ریزی شده اش، روزهایش را در سیزیف، کار مکانیکی جمع آوری و فشرده سازی زباله می گذراند
[ترجمه ترگمان]او یک خرده کش دار و زحمتکش است که عمر خود را پس از گذشت عمر در the، کار مکانیکی جمع کردن و کیسه زباله می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No matter to Luke, the Workhorse.
[ترجمه گوگل]برای لوک، اسب کار مهم نیست
[ترجمه ترگمان] \"اهمیتی برای\" لوک \"نداره\" the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسب بارکش (اسم)
draft horse, workhorse, sumpter

یابو (اسم)
tit, nag, draft horse, workhorse, outrunner, packhorse, pony

ادم زحمتکش (اسم)
workhorse

انگلیسی به انگلیسی

• horse used for labor; person who works very hard; very useful or dependable machine or vehicle
you can use workhorse to refer to someone or something that does a large amount of dull or routine work.

پیشنهاد کاربران

پرکارترین و قابل اعتماد ترین ( ماشین، تجهیزات، شخص )
شاید بشه گفت " سپر بلا " شاید
ادم زحمتکش گروه. . .
به نظر من بهترین معادل پیشنهادی برای این واژه خرکار می باشد.
سگ جون خودمون ( بادوام و پرکار ) > durable
دست راست >right - hand man
خرکار > workhorse
خر کار خودمون میشه
معنی آن میشه:a person, machine, or vehicle that does a lot of work, especially when it is hard or boringیعنی:شخص، ماشین یا وسیله نقلیه ای که کارهای زیادی انجام می دهد، مخصوصاً وقتی ( آن کار ) سخت یا کسل کننده باشد
با دوام
همون سگ جون خودمون ( بادوام و پرکار )
دست راست ؛ یعنی مبنای قدرت کسی یا چیزی یا جنبشی
فلانی دست راست رییس جمهور است :
He is the WORKHORSE of Mr. President

بپرس