• (1)تعریف: a horse used for heavy labor, such as plowing or hauling.
• (2)تعریف: one who works hard and tirelessly.
جمله های نمونه
1. The steam engine was the workhorse of the Industrial Revolution.
[ترجمه زباری] موتور بخار بازوی دست راست انقلاب صنعتی بود
|
[ترجمه گوگل]موتور بخار اسب کار انقلاب صنعتی بود [ترجمه ترگمان]موتور بخار نیروی کارا انقلاب صنعتی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The Hercules aircraft has been the workhorse of the airforce for over 25 years.
[ترجمه بهارک قهرمان] بیش از 25 سال هواپیمای هرکول اسب بارکش نیروی هوایی بوده است.
|
[ترجمه گوگل]هواپیمای هرکولس بیش از 25 سال است که نیروی کار نیروی هوایی بوده است [ترجمه ترگمان]هواپیمای \"هرکول\" بیش از ۲۵ سال است که در این منطقه کار می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Nixon, the loner, was a workhorse with determination.
[ترجمه گوگل]نیکسون، تنها، یک اسب کار با اراده بود [ترجمه ترگمان]نیکسون، که تنها و تنها بود، با پشت کار کارا بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She wants to be known as a workhorse and not a clothes horse.
[ترجمه گوگل]او می خواهد به عنوان یک اسب کار شناخته شود نه یک اسب لباس [ترجمه ترگمان]اون می خواد به عنوان یه خر خر شناخته بشه و نه یه اسب لباس [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But the real workhorse of the Galapagos operation was the tiny sub called the Alvin.
[ترجمه گوگل]اما اسب کار واقعی عملیات گالاپاگوس، زیربنای کوچکی به نام آلوین بود [ترجمه ترگمان]ولی بارکش واقعی عملیات گالاپاگوس آن sub کوچک بود که آلوین نامیده می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The aircraft was the standard workhorse of Soviet medium-haul routes, a Tupolev 154 jet, six seats abreast.
[ترجمه گوگل]این هواپیما اسب کار استاندارد مسیرهای مسافت متوسط شوروی بود، یک جت توپولف 154، شش صندلی کنار هم [ترجمه ترگمان]این هواپیما یک بارکش استاندارد برای مسیرهای حمل متوسط شوروی بود، یک جت Tupolev ۱۵۴، شش صندلی در کنار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The Boeing 70used to be the workhorse of air travel.
[ترجمه گوگل]هواپیمای بوئینگ 70 در گذشته به عنوان اسب کار سفرهای هوایی بود [ترجمه ترگمان]بوئینگ ۷۰ مورد استفاده برای نیروی کارا سفر هوایی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Cunningham is the team's defensive workhorse.
[ترجمه گوگل]کانینگهام اسب کار دفاعی تیم است [ترجمه ترگمان]کانینگهام مدیر بخش دفاعی تیم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Van de Graaff generators are the current workhorse of nuclear stucture research.
[ترجمه گوگل]ژنراتورهای ون دو گراف، موتور اصلی تحقیقات ساختار هسته ای هستند [ترجمه ترگمان]ژنراتورهای ون دو Graaff، عامل موثر تحقیق stucture هسته ای هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Van de Graaff generators are the current workhorse of nuclear structure research.
[ترجمه گوگل]ژنراتورهای ون دو گراف، موتور اصلی تحقیقات ساختار هسته ای هستند [ترجمه ترگمان]ژنراتورهای ون دو Graaff، روش کارا ساز فعلی تحقیقات ساختار هسته ای هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The IBM main frame computers have been the workhorse of the business world.
[ترجمه گوگل]رایانههای فریم اصلی آیبیام، اسباب کار دنیای تجارت بودهاند [ترجمه ترگمان]کامپیوترهای چارچوب اصلی IBM، کارا کارا در دنیای کسب وکار بوده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The workhorse of that project was the ABI 3700 a DNA sequencer from Applied Biosystems.
[ترجمه گوگل]نیروی کار آن پروژه ABI 3700 یک توالی سنجی DNA از Applied Biosystems بود [ترجمه ترگمان]کار بارکش این پروژه ABI ۳۷۰۰ ای بود که از Biosystems کاربردی جدا شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He is a dented little workhorse who, having outlasted his planned obsolescence, spends his days in the Sisyphean, mechanical labor of gathering and compacting garbage.
[ترجمه گوگل]او یک اسب کار کوچولو است که با پشت سر گذاشتن کهنگی برنامه ریزی شده اش، روزهایش را در سیزیف، کار مکانیکی جمع آوری و فشرده سازی زباله می گذراند [ترجمه ترگمان]او یک خرده کش دار و زحمتکش است که عمر خود را پس از گذشت عمر در the، کار مکانیکی جمع کردن و کیسه زباله می گذراند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. No matter to Luke, the Workhorse.
[ترجمه گوگل]برای لوک، اسب کار مهم نیست [ترجمه ترگمان] \"اهمیتی برای\" لوک \"نداره\" the [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• horse used for labor; person who works very hard; very useful or dependable machine or vehicle you can use workhorse to refer to someone or something that does a large amount of dull or routine work.
پیشنهاد کاربران
پرکارترین و قابل اعتماد ترین ( ماشین، تجهیزات، شخص )
شاید بشه گفت " سپر بلا " شاید
ادم زحمتکش گروه. . .
به نظر من بهترین معادل پیشنهادی برای این واژه خرکار می باشد. سگ جون خودمون ( بادوام و پرکار ) > durable دست راست >right - hand man خرکار > workhorse
خر کار خودمون میشه معنی آن میشه:a person, machine, or vehicle that does a lot of work, especially when it is hard or boringیعنی:شخص، ماشین یا وسیله نقلیه ای که کارهای زیادی انجام می دهد، مخصوصاً وقتی ( آن کار ) سخت یا کسل کننده باشد
با دوام
همون سگ جون خودمون ( بادوام و پرکار )
دست راست ؛ یعنی مبنای قدرت کسی یا چیزی یا جنبشی فلانی دست راست رییس جمهور است : He is the WORKHORSE of Mr. President