worked out

پیشنهاد کاربران

در معنای وصفی: شسته ورُفته - از آب درآمده
خوب پیش رفتن کاری
And you have probably already worked out that. . .
اینجا به معنی متوجه شدن هستش
پیش رفتن یا کار کرد
Things have not worked out as planned since I got married
کارو بارها طبق برنامه پیش نمیره از وقتی ازدواج کردم
حل شده
هیجان زده، ناراحت، عصبانی
upset, excited, angry
They shouldn't get so worked out

بپرس