🔸 معادل فارسی:
جون کندن / از پا افتادن از کار / بی وقفه تلاش کردن
در زبان محاوره ای:
اون قدر کار کرد که استخوناش بیرون زد، له شد از کار، جونش دراومد
🔸 تعریف ها:
1. ( استعاری – تلاش شدید ) :
... [مشاهده متن کامل]
اشاره به کار کردن بسیار سخت و طولانی، معمولاً با تلاش فیزیکی یا ذهنی زیاد
مثال: She worked her fingers to the bone to raise her children.
جون کند تا بچه هاشو بزرگ کنه.
2. ( احساسی – فداکاری ) :
بیانگر فداکاری و از خودگذشتگی برای رسیدن به هدف یا حمایت از دیگران
مثال: He worked his fingers to the bone for that company, and they just let him go.
جونشو برای اون شرکت گذاشت، آخرشم اخراجش کردن.
3. ( اعتراضی – بی قدردانی ) :
گاهی با لحن ناراحت یا اعتراضی برای بیان اینکه تلاش های فرد نادیده گرفته شده
مثال: I worked my fingers to the bone and nobody even said thank you.
جون کندم، حتی یه تشکر هم نکردن.
🔸 مترادف ها:
slave away – toil – grind – bust your back – work like a dog – wear yourself out 
جون کندن / از پا افتادن از کار / بی وقفه تلاش کردن
در زبان محاوره ای:
اون قدر کار کرد که استخوناش بیرون زد، له شد از کار، جونش دراومد
🔸 تعریف ها:
1. ( استعاری – تلاش شدید ) :
... [مشاهده متن کامل]
اشاره به کار کردن بسیار سخت و طولانی، معمولاً با تلاش فیزیکی یا ذهنی زیاد
مثال: She worked her fingers to the bone to raise her children.
جون کند تا بچه هاشو بزرگ کنه.
2. ( احساسی – فداکاری ) :
بیانگر فداکاری و از خودگذشتگی برای رسیدن به هدف یا حمایت از دیگران
مثال: He worked his fingers to the bone for that company, and they just let him go.
جونشو برای اون شرکت گذاشت، آخرشم اخراجش کردن.
3. ( اعتراضی – بی قدردانی ) :
گاهی با لحن ناراحت یا اعتراضی برای بیان اینکه تلاش های فرد نادیده گرفته شده
مثال: I worked my fingers to the bone and nobody even said thank you.
جون کندم، حتی یه تشکر هم نکردن.
🔸 مترادف ها:
سخت کار کردن ( فراتر از توان و ظرفیت ) 
My wife and I have been working our fingers to the bone trying to fix up this house before we sell it 
My daughter has been working her fingers to the bone lately with school and work 
این عبارات مترادف هستند 
work like a beaver  
work like a dog 
work like a horse 
work one’s tail off 
work one’s fingers to the bone 
همه به معنی :سخت کار کردن
همه به معنی :سخت کار کردن
جان کندن