work to rule

جمله های نمونه

1. So far, the dustmen have not resorted to a strike but are working to rule.
[ترجمه سید مهدی فدیم‌زاده] کار کردن طبق شرح وظایف تعریف شده توسط کارفرما. این عمل ایجاد وقفه در روند انجام کار می نماید که منتج به توقف کار می شود. در دهه ٧٠ میلادی این نوع توقف کار بین کارگران معادن، زغال سنگ و خودرو سازی در انگلستان مرسوم بود.
|
[ترجمه گوگل]تا کنون گرد و غبارها دست به اعتصاب نزده اند بلکه برای حکومت می کوشند
[ترجمه ترگمان]تاکنون، dustmen به اعتصاب متوسل نشده اند، اما در حال کار بر سر قانون هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nurses are continuing to work to rule.
[ترجمه گوگل]پرستاران برای حکومت به کار خود ادامه می دهند
[ترجمه ترگمان]پرستاران به کار در قانون ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Plants work to rules rather different from those of animals.
[ترجمه گوگل]گیاهان با قوانینی متفاوت از قوانین حیوانات کار می کنند
[ترجمه ترگمان]گیاهان در مقایسه با حیوانات دیگر با قوانین کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Instead of going on strike, the workers decided to work to rule.
[ترجمه گوگل]کارگران به جای اعتصاب تصمیم گرفتند برای حکومت کار کنند
[ترجمه ترگمان]کارگران به جای رفتن به اعتصاب، تصمیم گرفتند که بر سر قانون کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Video-Tape, no voice over ARNCOTT/Oxfordshire Prison officers at Bullingdon prison near Bicester began their work to rule last night.
[ترجمه گوگل]نوار ویدئویی، بدون صدای افسران زندان ARNCOTT/Oxfordshire در زندان Bullingdon در نزدیکی Bicester کار خود را برای حکومت شب گذشته آغاز کردند
[ترجمه ترگمان]نوار ویدئویی، هیچ صدایی از زندان ARNCOTT \/ Oxfordshire در زندان Bullingdon در نزدیکی Bicester در شب گذشته شروع به کار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The national executive of the union has ordered its members to work to rule.
[ترجمه گوگل]مجریه ملی اتحادیه به اعضای خود دستور داده تا برای حکومت تلاش کنند
[ترجمه ترگمان]مدیر اجرایی این اتحادیه به اعضایش دستور داده است تا در این زمینه فعالیت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a work-to-rule is a protest in which workers stop doing extra work and just do the minimum that is required of them.

پیشنهاد کاربران

( اقتصاد ) کار در حد قانون، آهسته کاری، کندکاری، رفع تکلیف
کم کاری کردن

بپرس