🔸 معادل فارسی:
کسی رو به هم ریختن / کسی رو هیجانی یا عصبی کردن / کسی رو جوگیر یا مضطرب کردن
در زبان محاوره ای:
طرفو جو گرفت، اعصابشو ریخت به هم، طرفو داغ کرد، طرفو ترسونْد، طرفو جوگیر کرد
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – منفی ) :
باعث عصبانیت، اضطراب، یا آشفتگی شدید در کسی شدن؛ معمولاً با گفتن یا تکرار چیزی که حساسه
مثال:
Don’t talk about it—you’ll just **work her up** again.
راجع بهش حرف نزن—فقط دوباره اعصابشو به هم می ریزی.
2. ( هیجانی – مثبت یا منفی ) :
تحریک احساسات شدید مثل هیجان، ترس، یا خشم؛ گاهی برای آماده سازی یا تهییج
مثال:
The coach **worked the team up** before the match.
مربی تیمو قبل مسابقه حسابی داغ کرد.
3. ( استعاری – روان شناختی ) :
برای توصیف حالتی که فرد خودش رو با افکار یا حرف ها به مرور به حالت احساسی شدید می رسونه
مثال:
He **worked himself up** thinking about the worst - case scenario.
با فکر کردن به بدترین حالت، خودش رو به هم ریخت.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
agitate – upset – stir up – rile – provoke – hype up – stress out
کسی رو به هم ریختن / کسی رو هیجانی یا عصبی کردن / کسی رو جوگیر یا مضطرب کردن
در زبان محاوره ای:
طرفو جو گرفت، اعصابشو ریخت به هم، طرفو داغ کرد، طرفو ترسونْد، طرفو جوگیر کرد
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – منفی ) :
باعث عصبانیت، اضطراب، یا آشفتگی شدید در کسی شدن؛ معمولاً با گفتن یا تکرار چیزی که حساسه
مثال:
راجع بهش حرف نزن—فقط دوباره اعصابشو به هم می ریزی.
2. ( هیجانی – مثبت یا منفی ) :
تحریک احساسات شدید مثل هیجان، ترس، یا خشم؛ گاهی برای آماده سازی یا تهییج
مثال:
مربی تیمو قبل مسابقه حسابی داغ کرد.
3. ( استعاری – روان شناختی ) :
برای توصیف حالتی که فرد خودش رو با افکار یا حرف ها به مرور به حالت احساسی شدید می رسونه
مثال:
با فکر کردن به بدترین حالت، خودش رو به هم ریخت.
________________________________________
🔸 مترادف ها: