work in

/ˈwɜːrkɪn//wɜːkɪn/

معنی: با فعالیت و کوشش راه باز کردن
معانی دیگر: 1- داخل کردن، وارد (چیزی) کردن، (به تدریج) جا دادن، جاسازی کردن 2- (به تدریج) جا گرفتن یا داخل شدن، مشکلات را از میان برداشتن

جمله های نمونه

1. They must hunger in frost that will not work in heat.
[ترجمه گوگل]آنها باید در یخبندان گرسنه باشند که در گرما کار نمی کند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید از سرما یخ زده و در گرما کار نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I work in a restaurant and only get one evening off a week.
[ترجمه گوگل]من در یک رستوران کار می کنم و فقط یک شب در هفته مرخصی دارم
[ترجمه ترگمان]من تو یه رستوران کار می کنم و فقط یه شب از هفته مرخصی می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nigel has searched for work in a ten-mile radius around his home.
[ترجمه گوگل]نایجل به دنبال کار در شعاع ده مایلی اطراف خانه‌اش بوده است
[ترجمه ترگمان]نایجل \"تو شعاع ۱۰ مایلی خونه ش دنبال کار میگرده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I work in a very well-/poorly-ventilated building.
[ترجمه گوگل]من در یک ساختمان با تهویه بسیار خوب/ ضعیف کار می کنم
[ترجمه ترگمان]من در ساختمانی با تهویه خیلی خوب کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Please help me with the work in the kitchen.
[ترجمه گوگل]لطفا در کار در آشپزخانه به من کمک کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا به من در آشپزخانه کمک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The TV doesn't work in my room.
[ترجمه گوگل]تلویزیون در اتاق من کار نمی کند
[ترجمه ترگمان]تلویزیون تو اتاق من کار نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Therefore, he went to work in an architect's office in order to learn how to design buildings.
[ترجمه گوگل]از این رو برای یادگیری نحوه طراحی ساختمان به دفتر معماری رفت
[ترجمه ترگمان]بنابراین او برای یادگیری نحوه طراحی ساختمان ها به دفتر معمار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You've obviously put a lot of work in on your garden.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که شما کار زیادی در باغ خود انجام داده اید
[ترجمه ترگمان]مسلما کاره ای زیادی در باغ شما انجام داده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I work in the Sales Administration department.
[ترجمه گوگل]من در بخش مدیریت فروش کار می کنم
[ترجمه ترگمان]من در بخش اداره فروش کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's time we jacked this work in.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که این کار را وارد کنیم
[ترجمه ترگمان]وقتشه که این کار رو انجام بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's important that we work in close liaison with other charities in this field.
[ترجمه گوگل]این مهم است که ما در ارتباط نزدیک با سایر موسسات خیریه در این زمینه کار کنیم
[ترجمه ترگمان]مهم است که ما در رابطه نزدیک با سازمان های خیریه دیگر در این زمینه کار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many people come from the outlying/surrounding villages to work in the town.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از روستاهای دورافتاده/اطراف برای کار در شهر می آیند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از روستاهای دور افتاده برای کار در شهر می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. People who work in banks know about finance.
[ترجمه گوگل]افرادی که در بانک کار می کنند در مورد امور مالی می دانند
[ترجمه ترگمان]افرادی که در بانک ها کار می کنند از امور مالی خبر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All I know is that she used to work in a bank .
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که می دانم این است که او قبلاً در بانک کار می کرد
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که میدونم اینه که قبلا توی بانک کار می کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The labourers were at work in the fields.
[ترجمه گوگل]کارگران در مزارع مشغول کار بودند
[ترجمه ترگمان]کارگران در مزارع کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با فعالیت و کوشش راه باز کردن (فعل)
work in

انگلیسی به انگلیسی

• insert, inlay

پیشنهاد کاربران

work in
اَز نِگَرِ ریشه شِناسی این کارواژه هَمتَراز اَست با :
اَنوَرزیدَن ، اَنوَرزاندَن
دَروَرزیدَن ، دَروَرزاندَن
اَندَروَرزیدَن ، اَندَروَرزاندَن
افزودن ( به سخنرانی، متن, فعالیت یا مواد قبلی/موجود )
To add/include/insert one thing to another things and mix them
The boss came up with two boundle of mails
"and said: "these must be worked in. Then he
. walked off
وارد عمل شدن
معنی مجازی آن . رفته رفته مشکلات را از میان برداشتن
کارساز بودن
در انگلیسی عامیانه منطور سکس کردن هست.
مثلا زن میگه: بچه ها رفتن مدرسه بیا بریم تو کارش - منظرو داخل کردن آلت مردانه در الت زنانه هست
مشکلات را از میان برداشتن

بپرس