• : تعریف: the total number of workers who are actively employed in a business, industry, or nation, or who are available for employment; labor force.
جمله های نمونه
1. Work well with a multi-cultural and diverse work force.
[ترجمه گوگل]با یک نیروی کاری چندفرهنگی و متنوع به خوبی کار کنید [ترجمه ترگمان]به خوبی با یک نیروی کار چند فرهنگی و متنوع کار کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Low morale among the work force is the product of bad management.
[ترجمه گوگل]روحیه پایین در بین نیروی کار محصول مدیریت بد است [ترجمه ترگمان]روحیه پایین در میان نیروی کار، محصول مدیریت بد است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Eighty per cent of the work force is/are against the strike.
[ترجمه گوگل]80 درصد از نیروی کار مخالف اعتصاب هستند [ترجمه ترگمان]هشتاد درصد نیروی کار بر علیه این اعتصاب قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Volunteers constitute more than 95% of The Center's work force.
[ترجمه گوگل]داوطلبان بیش از 95 درصد از نیروی کار مرکز را تشکیل می دهند [ترجمه ترگمان]داوطلبان بیش از ۹۵ درصد نیروی کار مرکز را تشکیل می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The work force has been laid off.
[ترجمه Mobina] نیروی کار از کار بیکار شده است
|
[ترجمه گوگل]نیروی کار اخراج شده است [ترجمه ترگمان]نیروی کار خاموش شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. But so far the work force of 330 white collar staff have shown no sign of militant action.
[ترجمه گوگل]اما تاکنون 330 نفر از کارکنان یقه سفید هیچ نشانه ای از اقدام ستیزه جویانه نشان نداده اند [ترجمه ترگمان]اما تا کنون نیروی کار ۳۳۰ کارمند اداری هیچ نشانه ای از اقدام ستیزه جویان نشان نداده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Just 16 percent of the work force now, down from 2O-25 percent ten years ago.
[ترجمه گوگل]اکنون فقط 16 درصد از نیروی کار، در مقایسه با 20-25 درصد ده سال پیش کاهش یافته است [ترجمه ترگمان]تنها ۱۶ درصد نیروی کار در حال حاضر از ۲ تا ۲۵ درصد سال پیش کاهش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The work force is more knowledgeable than they have ever been about business needs and customer needs.
[ترجمه گوگل]نیروی کار بیشتر از همیشه در مورد نیازهای تجاری و نیازهای مشتری آگاه است [ترجمه ترگمان]نیروی کار اطلاعات بیشتری نسبت به نیازهای کسب وکار و نیازهای مشتری دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The work force decreased from 400 to 200.
[ترجمه گوگل]نیروی کار از 400 به 200 کاهش یافت [ترجمه ترگمان]نیروی کار از ۴۰۰ به ۲۰۰ کاهش یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You slice through the work force like a hot knife through butter.
[ترجمه گوگل]شما نیروی کار را مانند یک چاقوی داغ از کره جدا می کنید [ترجمه ترگمان]مثل یک چاقوی داغ از میان کره زمین به زور وارد کار می شوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A decision to lay off 10% of the work force tells the old story of the drone worker.
[ترجمه گوگل]تصمیم برای اخراج 10 درصد از نیروی کار، داستان قدیمی کارگر هواپیمای بدون سرنشین را بازگو می کند [ترجمه ترگمان]یک تصمیم برای رها کردن ۱۰ % نیروی کار به داستان قدیمی کارگر drone می گوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The work force should be informed of the likely changes in good time.
[ترجمه گوگل]نیروی کار باید به موقع از تغییرات احتمالی مطلع شود [ترجمه ترگمان]نیروی کار باید از تغییرات احتمالی در زمان مناسب مطلع باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They expressed worry about the district's current budget crisis and its vanishing middle-class work force.
[ترجمه گوگل]آنها نسبت به بحران بودجه فعلی منطقه و نیروی کار طبقه متوسط در حال از بین رفتن آن ابراز نگرانی کردند [ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به بحران مالی جاری منطقه و نیروی کار میان طبقه متوسط خود ابراز نگرانی کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. To keep the company alive, half the workforce is being made redundant.
[ترجمه گوگل]برای زنده نگه داشتن شرکت، نیمی از نیروی کار بیکار می شوند [ترجمه ترگمان]برای اینکه شرکت را زنده نگاه دارید، نیمی از نیروی کار در حال اضافه شدن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Women now represent almost 50% of the workforce.
[ترجمه گوگل]زنان در حال حاضر تقریباً 50 درصد نیروی کار را تشکیل می دهند [ترجمه ترگمان]امروزه زنان تقریبا ۵۰ % نیروی کار را تشکیل می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Even in a highly skilled workforce some people will be more capable and thus better paid than others.
[ترجمه گوگل]حتی در یک نیروی کار بسیار ماهر، برخی از افراد توانمندتر و در نتیجه دستمزد بهتری نسبت به دیگران خواهند داشت [ترجمه ترگمان]حتی در نیروی کار بسیار ماهر برخی افراد توانایی بیشتری دارند و بنابراین بهتر از بقیه پول پرداخت می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. We needed to reskill our workforce to cope with massive technological change.
[ترجمه گوگل]ما نیاز داشتیم نیروی کار خود را مجدداً مهارت دهیم تا با تغییرات عظیم فناوری کنار بیاییم [ترجمه ترگمان]ما نیاز داشتیم نیروی کار خود را برای مقابله با تغییرات تکنولوژیکی گسترده reskill [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The workforce has shrunk to less than a thousand and much of the plant is in disuse.
[ترجمه گوگل]نیروی کار به کمتر از هزار نفر کاهش یافته است و بخش اعظم کارخانه در حال استفاده نیست [ترجمه ترگمان]نیروی کار به کم تر از یک هزار نفر کاهش یافته است و بیشتر نیروگاه بلااستفاده مانده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. Management has threatened to lock out the workforce if they do not accept the proposed changes in working methods.
[ترجمه گوگل]مدیریت تهدید کرده است که در صورت عدم پذیرش تغییرات پیشنهادی در روشهای کاری، نیروی کار را تعطیل خواهد کرد [ترجمه ترگمان]مدیریت تهدید کرده است که اگر تغییرات پیشنهادی را در روش های کاری قبول نکنند، نیروی کار را خاموش می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. A declining workforce has to provide for an increasing number of retired people.
[ترجمه گوگل]نیروی کار رو به کاهش باید تعداد فزاینده ای از افراد بازنشسته را تامین کند [ترجمه ترگمان]نیروی کار رو به کاهش باید شمار رو به افزایشی از افراد بازنشسته را فراهم کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. The workforce is small but highly dedicated.
[ترجمه گوگل]نیروی کار کوچک اما بسیار اختصاص داده شده است [ترجمه ترگمان]نیروی کار کوچک اما بسیار متعهد است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. The factory's workforce has dwindled from over 000 to a few hundred.
[ترجمه گوگل]نیروی کار کارخانه از بیش از 000 نفر به چند صد نفر کاهش یافته است [ترجمه ترگمان]نیروی کار کارخانه از بیش از ۲۰۰،۰۰۰ نفر به چند صد کاهش پیدا کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. Two thirds of the workforce is / are women.
[ترجمه گوگل]دو سوم نیروی کار را زنان تشکیل می دهند [ترجمه ترگمان]دو سوم نیروی کار، زنان هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. A quarter of the local workforce is unemployed.
[ترجمه گوگل]یک چهارم نیروی کار محلی بیکار هستند [ترجمه ترگمان]یک چهارم نیروی کار محلی بی کار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. A highly-trained workforce equals high productivity.
[ترجمه گوگل]نیروی کار بسیار آموزش دیده برابر با بهره وری بالا است [ترجمه ترگمان]نیروی کار بسیار آموزش دیده، با بهره وری بالا برابر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. There are rumblings of annoyance throughout the workforce.
[ترجمه گوگل]صدای آزار و اذیت در سراسر نیروی کار وجود دارد [ترجمه ترگمان]در سراسر نیروی کار نوعی عصبانیت وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. We want to involve the workforce at all stages of the decision-making process.
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم نیروی کار را در تمام مراحل فرآیند تصمیم گیری مشارکت دهیم [ترجمه ترگمان]ما می خواهیم نیروی کار را در تمام مراحل فرآیند تصمیم گیری دخیل کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. The company is reducing the size of its workforce.
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال کاهش تعداد نیروی کار خود است [ترجمه ترگمان]شرکت اندازه نیروی کار خود را کاهش می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• manpower, force of workers available, hands; full group of employees in a company (business); percentage of workers in a country in relation to the total population manpower, force of workers available, hands; full group of employees in a company (business); percentage of workers in a country in relation to the total population the workforce is all the people who work in a particular place, industry, or organization.
پیشنهاد کاربران
به معنای نیروی کار
noun - countable : نیروی کار کارکنان staff personnel
با توجه به بافت متن : - پرسنل - نیروی انسانی - گارگر - کارمند - خدمه - کارکنان - خدمتکار - منشی