wordsmith

/ˈwɝːdsmɪθ//ˈwɜːdsmɪθ/

سخن سرا، سخن پرداز، استاد سخن، واژهساز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who uses language with especial skill or craft, such as a professional writer.
مترادف: author, penman, writer
مشابه: man of letters, poet, scribe

(2) تعریف: one who coins new words or phrases.
مترادف: neologist

جمله های نمونه

1. It's tempting to wonder what he'd make of wordsmiths all around re-writing his work; mellowed out or gobsmacked?
[ترجمه گوگل]این وسوسه انگیز است که تعجب کنیم که او از واژه سازهای اطراف که کار خود را دوباره می نویسند چه می کند ملوس شده یا مات و مبهوت؟
[ترجمه ترگمان]خیلی وسوسه کننده است که ببیند او از کجا امده است و کارش را دوباره انجام می دهد، نرم می شود یا نرم می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I've been a wordsmith since my hand could hold a pen.
[ترجمه گوگل]از زمانی که دستم می توانست قلم بگیرد، واژه ساز بودم
[ترجمه ترگمان]از زمانی که دستم قادر به گرفتن یک خودکار است، این کلمات را به زبان آورده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Anne Michaels, a Canadian poet and no mean wordsmith herself, describes "An Equal Stillness" as "a first novel of uncommon power". Praise to be heeded.
[ترجمه گوگل]آن مایکلز، شاعر کانادایی و خود واژه‌ساز بی‌حساب، «سکوت برابر» را «اولین رمانی با قدرت غیرمعمول» توصیف می‌کند ستایش باید مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]آن Michaels، یک شاعر کانادایی و نه mean خودش، \"An برابر\" را به عنوان \"اولین رمان قدرت غیر معمول\" توصیف می کند خدا را شکر که به کسی توجه نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On investigation, we find one outstanding wordsmith whose prose decisively influenced the lovely cadences of the King James translation.
[ترجمه گوگل]در بررسی، ما یک واژه‌ساز برجسته را می‌یابیم که نثرش به‌طور قاطع بر آهنگ‌های زیبای ترجمه کینگ جیمز تأثیر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]در تحقیقات، ما یکی از wordsmith برجسته را می یابیم که نثر او به طور قاطع بر روی سنگ های زیبای ترجمه شاه جیمز تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This long-winded wordsmith "punctiliously shifts paradigms" and "expeditiously ensures the numerical veracity of weekly sales reports. "
[ترجمه گوگل]این واژه ساز طولانی مدت "به طور دقیق پارادایم ها را تغییر می دهد" و "به سرعت صحت عددی گزارش های فروش هفتگی را تضمین می کند "
[ترجمه ترگمان]این wordsmith دراز مدت \"پارادایم ها\" را به اجرا می گذارد \"و\" سریع \" صحت عددی گزارش ها فروش هفتگی را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That may be because I am a wordsmith, but also because it is the most mature.
[ترجمه گوگل]این ممکن است به این دلیل باشد که من یک واژه ساز هستم، اما همچنین به این دلیل که بالغ ترین است
[ترجمه ترگمان]این ممکن است به این دلیل باشد که من یک wordsmith هستم، بلکه به این دلیل است که it کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With all his talent as a wordsmith, he was also a gifted cartoonist.
[ترجمه گوگل]او با تمام استعدادش در واژه‌سازی، کاریکاتوریست با استعدادی هم بود
[ترجمه ترگمان]او با تمام استعداد خود به عنوان یک کاریکاتوریست، یک کاریکاتوریست بااستعداد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Using WordSmith software we also analyzed the frequency of words composing the titles of 7985 papers and found the common research interests and the hot topics of the double sides.
[ترجمه گوگل]همچنین با استفاده از نرم افزار WordSmith فراوانی کلمات تشکیل دهنده عناوین 7985 مقاله را تجزیه و تحلیل کردیم و علایق مشترک پژوهشی و موضوعات داغ دو طرف را یافتیم
[ترجمه ترگمان]ما با استفاده از نرم افزار WordSmith، فراوانی واژه ها را تحلیل کردیم و عناوین مقالات ۷۹۸۵ را تنظیم کردیم و علایق تحقیقاتی مشترک و موضوعات داغ دو طرف را پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With all histalentas wordsmith, he was also a gifted cartoonist.
[ترجمه گوگل]او با تمام واژه‌سازان، یک کاریکاتوریست با استعداد نیز بود
[ترجمه ترگمان]با همه histalentas wordsmith، او یک کاریکاتوریست با استعداد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A: Become a great wordsmith.
[ترجمه گوگل]A: تبدیل به یک کلمه ساز بزرگ شوید
[ترجمه ترگمان]الف: یک نویسنده بزرگ بشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Become a great wordsmith.
[ترجمه گوگل]تبدیل به یک واژه ساز بزرگ
[ترجمه ترگمان]یه نویسنده بزرگ بشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In today's review section Anthony Edwards, playwright, poet, novelist and general wordsmith, talks about his glittering career.
[ترجمه گوگل]در بخش نقد امروز، آنتونی ادواردز، نمایشنامه‌نویس، شاعر، رمان‌نویس و واژه‌ساز عمومی، درباره حرفه درخشان خود صحبت می‌کند
[ترجمه ترگمان]در بخش بررسی امروز آنتونی ادواردز، نمایشنامه نویس، شاعر، رمان نویس و ژنرال wordsmith، در مورد شغل درخشان خود صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's a matter for conjecture whether he would have been willing to accept a real theatre wordsmith had one been available.
[ترجمه گوگل]این یک حدس و گمان است که آیا او حاضر بود یک وردپرس واقعی تئاتر را بپذیرد اگر یکی در دسترس بود
[ترجمه ترگمان]این موضوع ممکن است حدس بزند که آیا حاضر است یک تماشاخانه واقعی را بپذیرد که در دسترس است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And their personal therapy group can now be swelled by the addition of Thom Yorke, the wordsmith and frontman of Radiohead.
[ترجمه گوگل]و گروه درمانی شخصی آنها اکنون می تواند با اضافه شدن تام یورک، واژه ساز و پیشرو گروه Radiohead، افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]و گروه درمانی شخصی آن ها اکنون می تواند به اضافه تام Yorke، the و frontman of رشد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I also eventually started a blog to satisfy an inner wordsmith in me that has blossomed into a career.
[ترجمه گوگل]من همچنین در نهایت یک وبلاگ راه اندازی کردم تا یک واژه ساز درونی را که در یک حرفه شکوفا شده است راضی کنم
[ترجمه ترگمان]همچنین در نهایت یک بلاگ برای راضی کردن یک wordsmith درونی در من ایجاد کرد که به یک شغل تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• author, one who writes professionally; one who is skilled in using words

پیشنهاد کاربران

سخنور
A wordsmith is someone who is skilled at using words and writing. It is often used to refer to a writer or someone who has a way with words.
کسی است که در استفاده از کلمات و نوشتن مهارت دارد. اغلب برای اشاره به نویسنده یا کسی که در سخن گفتن مهارت دارد ( داشتن استعداد در استفاده از زبان به شیوه ای جذاب، شیوا، موثر یا متقاعدکننده )
...
[مشاهده متن کامل]

“As a wordsmith, she can effortlessly craft engaging articles. ”
In a discussion about literature, one might say, “Shakespeare is considered one of the greatest wordsmiths of all time. ”
A person might describe themselves as a wordsmith by saying, “I’ve always had a passion for writing and consider myself a wordsmith. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-jobs/
wordsmithing = ملانقطی

بپرس