wordplay

/ˈwɜːrdpleɪ//ˈwɜːdpleɪ/

معنی: بازی با لغات، معمای لفظی
معانی دیگر: ایهام، جناس، جناس، تجنیس، جنگ لغتی، لغت بازی

جمله های نمونه

1. The songs demonstrate Costello's deft wordplay.
[ترجمه گوگل]این آهنگ ها بازی ماهرانه کاستلو را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این آهنگ ها wordplay deft Costello را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Subtle word-play had never been the Conducator's forte.
[ترجمه گوگل]لغت بازی ظریف هرگز نقطه قوت رهبر ارکستر نبوده است
[ترجمه ترگمان]کلمه زیرکانه - بازی هرگز جای forte نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They introduce the concepts of rhyme and wordplay, as well as covering basics like alphabet and spelling.
[ترجمه گوگل]آنها مفاهیم قافیه و بازی با کلمات و همچنین پوشش اصولی مانند الفبا و املا را معرفی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها مفاهیم قافیه و wordplay و همچنین اصول پایه ای مانند الفبا و هجی کردن را معرفی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Before answering the question, a little more wordplay on the dual title may be in order.
[ترجمه گوگل]قبل از پاسخ دادن به سوال، ممکن است کمی بیشتر در مورد عنوان دوگانه بازی کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از جواب دادن به این سوال، ممکن است کمی بیشتر به عنوان دوگانه در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Puns are a form of wordplay that exists in all languages.
[ترجمه گوگل]جناس نوعی بازی با کلمات است که در همه زبان ها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]Puns نوعی از wordplay هستند که در همه زبان ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. While the marketing effort focuses on wordplay, 'Chinglish' raises deeper questions of doing business in China.
[ترجمه گوگل]در حالی که تلاش بازاریابی بر بازی با کلمات متمرکز است، "Chinglish" سوالات عمیق تری را در مورد انجام تجارت در چین مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]در حالی که تلاش های بازاریابی روی wordplay متمرکز است، Chinglish سوالات عمیق تری از انجام کسب وکار در چین مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Humor springs from exaggeration, wordplay, misunderstandings, ambiguity, contradictions, paradoxes, pain, and inconsistencies.
[ترجمه گوگل]طنز از اغراق، بازی با کلمات، سوء تفاهم ها، ابهام ها، تناقض ها، پارادوکس ها، دردها و ناسازگاری ها سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]طنز از exaggeration، wordplay، misunderstandings، ابهام، تناقض، تناقضات، درد و ناهماهنگی سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It mixes sound effects, graphics, and witty wordplay. The show also addresses sensitive topics not generally covered by the mainstream media.
[ترجمه گوگل]جلوه های صوتی، گرافیک و بازی با کلمات را با هم ترکیب می کند این نمایش همچنین به موضوعات حساسی می پردازد که به طور کلی توسط رسانه های جریان اصلی پوشش داده نمی شود
[ترجمه ترگمان]این ترکیب، اثرات صدا، گرافیک و شوخ طبعی زیرکانه را با هم ترکیب می کند این برنامه همچنین به موضوعات حساسی که به طور کلی توسط رسانه های اصلی پوشش داده نمی شوند، می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When it came to wordplay, pain relief took place in the cortex.
[ترجمه گوگل]وقتی نوبت به بازی با کلمات رسید، تسکین درد در قشر مغز اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به wordplay رسید، درد در پوسته رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A contraction of 'man' and 'panties, ' the wordplay is meant to describe certain undergarments for males.
[ترجمه گوگل]انقباض "مرد" و "شلوار"، بازی با کلمات به معنای توصیف برخی از لباس های زیر برای مردان است
[ترجمه ترگمان]با این که با بازی کردن با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با کلمه با کلمه با کلمه با کلمه با کلمه با کلمه با کلمه با کلمات صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. requires the ability to interpret wordplay and other subtle hints--but beat the best human contestants in the world.
[ترجمه گوگل]به توانایی تفسیر بازی با کلمات و سایر نکات ظریف نیاز دارد - اما بهترین شرکت کنندگان انسانی در جهان را شکست دهید
[ترجمه ترگمان]به توانایی تفسیر wordplay و اشارات ماهرانه دیگر نیاز دارد - - اما بهترین contestants انسانی جهان را شکست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Australians love wordplay and have slang words for every occasion.
[ترجمه گوگل]استرالیایی ها عاشق بازی با کلمات هستند و برای هر موقعیتی کلمات عامیانه دارند
[ترجمه ترگمان]استرالیایی ها بازی با بازی را دوست دارند و هر دفعه کلمات آرگو دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As a speaker he would dazzle listeners with his brilliant wordplay and witty remarks.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک سخنران شنوندگان را با بازی کلمات درخشان و سخنان شوخ خود خیره می کرد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک سخنران، با بازی با بازی با بازی با بازی با کلمات و سخنان زیرکانه او گوش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mary Daly's classic work Gyn/Ecology is a good example of radical feminist wordplay.
[ترجمه گوگل]اثر کلاسیک مری دالی Gyn/Ecology نمونه خوبی از بازی کلمات رادیکال فمینیستی است
[ترجمه ترگمان]اثر کلاسیک مری دالی s \/ اکولوژی یک نمونه خوب از wordplay رادیکال رادیکال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Because it is a recent word born of word play, and because it is so widely used, O. K. has also invited many folk etymologies .
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این واژه اخیراً برخاسته از بازی کلمات است و از آنجا که بسیار مورد استفاده قرار می گیرد، O K ریشه شناسی های عامیانه بسیاری را نیز دعوت کرده است
[ترجمه ترگمان]چون واژه recent به دنیا می آید، و به این دلیل که به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد، O ک همچنین بسیاری از مردم را دعوت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Two overwhelming themes in English comedy are word play and self-depreciation.
[ترجمه گوگل]دو موضوع مهم در کمدی انگلیسی عبارتند از بازی با کلمات و خودکم بینی
[ترجمه ترگمان]دو موضوع سخت در کمدی انگلیسی کلمه بازی و استهلاک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Charlie and I were given to farfetched word play.
[ترجمه گوگل]من و چارلی به بازی با کلمات دور از ذهن سپرده شدیم
[ترجمه ترگمان]من و \"چارلی\" به یه کلمه غیر معمول با هم حرف زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The word play in his writing is very witty.
[ترجمه گوگل]واژه بازی در نوشته او بسیار شوخ طبع است
[ترجمه ترگمان]کلمه بازی در نویسندگی بسیار نغز و نغز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Word play is a way to create fun in comedies.
[ترجمه گوگل]بازی با کلمات راهی برای ایجاد سرگرمی در کمدی است
[ترجمه ترگمان]بازی کلمه راهی برای سرگرمی در کمدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Typical for Chinese is the crosstalk show, where a pair of comedians entertains the audience with word play.
[ترجمه گوگل]معمولی برای چینی، نمایش متقابل است، که در آن یک جفت کمدین مخاطب را با بازی کلمات سرگرم می کنند
[ترجمه ترگمان]نمونه برای چینی ها، نمایش crosstalk است، که در آن یک جفت کمدین ها با کلمه بازی تماشاگران را سرگرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The interpretation of that finding is that women tend to respond more to narrative and word play than slap stick.
[ترجمه گوگل]تفسیر آن یافته این است که زنان بیشتر به بازی با داستان و کلمه پاسخ می دهند تا چوب سیلی
[ترجمه ترگمان]تفسیر این یافته این است که زنان تمایل دارند بیش از یک تکه چوب به روایت و بازی پاسخ دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. This paper probes into the translation of those figures of sound such as alliteration, metaplasm, word play, homophonic pun, etc.
[ترجمه گوگل]این مقاله به ترجمه آن اشکال صدا مانند آلتراسیون، متاپلاسم، بازی با کلمات، جناس همفونیک و غیره می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله در ترجمه آن اشکال از صداها مانند alliteration، metaplasm، بازی کلمات، pun homophonic و غیره کاوش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Typical for China is the crosstalk show, where few of comedians entertains the audience with word play.
[ترجمه گوگل]برای چین معمولی نمایش متقابل است، که در آن تعداد کمی از کمدین ها مخاطب را با بازی کلمات سرگرم می کنند
[ترجمه ترگمان]نمونه بارز برای چین، نمایش crosstalk است که در آن تعداد اندکی از کمدین ها با بازی کلمه تماشاگران را سرگرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Typical for China is the crosswalk show, where a pair of comedians entertains the audience with Word play.
[ترجمه گوگل]معمولی برای چین، نمایش عابر پیاده است، که در آن یک جفت کمدین تماشاگران را با بازی Word سرگرم می کنند
[ترجمه ترگمان]نمونه بارز برای چین نمایش crosswalk است، که در آن یک جفت کمدین ها با بازی کلمه تماشاگران را سرگرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Typical for China is the crosstalk show, where a pair of comedians entertains the audience with word play.
[ترجمه گوگل]معمولی برای چین، نمایش متقابل است، که در آن یک جفت کمدین تماشاگران را با بازی کلمات سرگرم می کنند
[ترجمه ترگمان]نمونه بارز برای چین نمایش crosstalk است، که در آن یک جفت کمدین ها با کلمات بازی، تماشاگران را سرگرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The object is to see the unexpected associations and beauty of seemingly random word play, along with fostering a greater sense of collaboration and friendship.
[ترجمه گوگل]هدف، دیدن تداعی‌های غیرمنتظره و زیبایی بازی‌های به ظاهر تصادفی با کلمات، همراه با تقویت حس همکاری و دوستی بیشتر است
[ترجمه ترگمان]هدف دیدن رابطه های غیر منتظره و زیبایی بازی به ظاهر تصادفی، همراه با تقویت حس بیشتر هم کاری و دوستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The point is to make the robot seem friendlier to humans by appearing to understand basic jokes, though its comprehension is limited at this point to word play.
[ترجمه گوگل]نکته این است که ربات را با درک جوک های اساسی برای انسان دوستانه تر جلوه دهیم، اگرچه درک آن در این مرحله به بازی با کلمات محدود می شود
[ترجمه ترگمان]نکته این است که به نظر می رسد این ربات نسبت به انسان ها نسبت به انسان ها دوستانه رفتار می کند، اما درک آن در این نقطه برای بازی محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Mom, there's that talking potato with no mouth again. This incessant word play is making me queasy.
[ترجمه گوگل]مامان، دوباره آن سیب زمینی صحبت می کند که دهان ندارد این بازی بی وقفه با کلمات مرا بی قرار می کند
[ترجمه ترگمان]مامان، یه سیب زمینی داره با دهان باز حرف میزنه این کلمه بی وقفه باعث می شود که حالت تهوع پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازی با لغات (اسم)
wordplay

معمای لفظی (اسم)
wordplay

انگلیسی به انگلیسی

• verbal wit, clever or witty use of words
word-play involves making jokes by using the meanings of words in an amusing or clever way.

پیشنهاد کاربران

بازی با کلمات
بازی با واژگان
واژه بازی
واژه گری ( بهترین گزینه از نگر من )

بپرس