1. She uttered a wordless cry of despair.
[ترجمه گوگل]فریاد ناامیدی بی کلام بر زبان آورد
[ترجمه ترگمان]فریادی خاموش و حاکی از یاس کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Here and there, husbands sit in wordless despair.
[ترجمه گوگل]اینجا و آنجا شوهران در ناامیدی بی کلام می نشینند
[ترجمه ترگمان]اینجا و آنجا شوهران، در یاس و نومیدی می نشینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We sat in wordless contemplation of the view.
[ترجمه گوگل]در اندیشیدن بی کلام به منظره نشستیم
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت به منظره نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He shrieked a long, wordless cry.
5. She stared back, now wordless.
[ترجمه گوگل]او به عقب خیره شد، حالا بی کلام
[ترجمه ترگمان]او به عقب نگاه کرد، حالا بی کلام نهفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She threw her arms around him in wordless grief.
[ترجمه گوگل]در غم بی کلام دستانش را دور او انداخت
[ترجمه ترگمان]اسکارلت بازوانش را دور او حلقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Nothing was private; there was only wordless shame for what I had become.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز خصوصی نبود تنها شرم بی کلام برای آنچه که شده بودم وجود داشت
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز خصوصی نبود؛ فقط برای کاری که کرده بودم خجالت بی کلام نهفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They are essentially wordless motets, each polyphonic section neatly dovetailed into the next.
[ترجمه گوگل]آنها اساساً موتهای بیکلمهای هستند که هر بخش چندصدایی بهطور منظمی در قسمت بعدی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]آن ها اساسا motets wordless هستند، هر بخش چند صدایی که به طور منظم به قسمت بعدی تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. At the door, she embraced him in wordless grief.
[ترجمه گوگل]دم در، او را با اندوهی بی کلام در آغوش گرفت
[ترجمه ترگمان]دم در او را در آغوش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She whimpered, the wordless sound lost in their hungry mouths and mingled breath.
[ترجمه گوگل]او زمزمه کرد، صدای بی کلام در دهان گرسنه آنها گم شد و نفس درهم آمیخت
[ترجمه ترگمان]ناله ای کرد، صدای بی کلام در دهان گرسنه خود گم می شد و نفس mingled
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A tuneless, wordless lilting song that rose and fell and meandered like a stream.
[ترجمه گوگل]ترانهای بیکلام و بیکلام که بالا و پایین میرفت و مثل جویبار میپیچید
[ترجمه ترگمان]صدایی بی روح و یکنواخت و یکنواخت که از جا برمی خاست و مثل نهر پر از meandered می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Wordless images of a new life expanded her, making her feel an incandescent love for life.
[ترجمه گوگل]تصاویر بی کلام از یک زندگی جدید او را گسترش داد و باعث شد عشق رشته ای به زندگی احساس کند
[ترجمه ترگمان]تصاویری از زندگی جدید او را گسترش داد و باعث شد که او احساس عشق رشته ای را برای زندگی احساس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Some sort of wordless communication passed between her and Francie, something too deep and personal for Melanie to comprehend.
[ترجمه گوگل]نوعی ارتباط بی کلام بین او و فرانسی انجام شد، چیزی بسیار عمیق و شخصی که ملانی نمی توانست آن را درک کند
[ترجمه ترگمان]یک نوع ارتباط بی کلام بین او و francie، چیزی بیش از حد عمیق و شخصی برای ملانی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She wasn't sure when the wordless comfort changed, or even if it did.
[ترجمه گوگل]او مطمئن نبود که چه زمانی این آرامش بی کلام تغییر کرد یا حتی تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]مطمئن نبود که the خاموش تغییر کند، یا حتی اگر هم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It was a great wordless whoop that echoed round the Castle, and Ruth saw all the spears swerve towards them.
[ترجمه گوگل]فریاد بی کلام بزرگی بود که دور قلعه پیچید و روت دید که همه نیزه ها به سمت آنها منحرف شده بودند
[ترجمه ترگمان]صدای بلند و بی کلام نهفته در اطراف قلعه طنین انداخت و روت دید که همه نیزه ها را به سوی آن ها منحرف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید