wording

/ˈwɜːrdɪŋ//ˈwɜːdɪŋ/

معنی: بیان، عبارت، کلمه بندی، جمله بندی
معانی دیگر: گزینش یا طرز قراردادن واژه ها، واژه آرایی، لغت بندی، واژه پردازی، نحوه ی بیان، عبارت سازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or manner of putting into words; phrasing; diction.
مشابه: diction, locution, phrasing

جمله های نمونه

1. improve the wording of your sentences!
واژه بندی جملات خود را بهتر کن !

2. the obscenity of a writing may lie as much in intent as in wording
قباحت یک نوشتار ممکن است به همان اندازه که ناشی از جمله بندی است ناشی از قصد و نیت هم باشد.

3. There was a lot of discussion about the wording of the report.
[ترجمه گوگل]در مورد متن گزارش بحث های زیادی صورت گرفت
[ترجمه ترگمان]بحث های زیادی در مورد the این گزارش وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They changed the wording of the advertisement to make it more palatable to women.
[ترجمه گوگل]آنها متن آگهی را تغییر دادند تا برای زنان خوشایندتر شود
[ترجمه ترگمان]آن ها کلمات آگهی را تغییر دادند تا آن را برای زنان خوشایند جلوه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We changed the wording of the text to make it more comprehensible.
[ترجمه گوگل]ما برای قابل فهم تر شدن متن متن را تغییر دادیم
[ترجمه ترگمان]متن را تغییر دادیم تا قابل فهم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The two sides failed to agree on the wording of a final report.
[ترجمه گوگل]دو طرف در مورد متن گزارش نهایی به توافق نرسیدند
[ترجمه ترگمان]دو طرف نتوانستند در مورد جمله بندی نهایی توافق کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The wording of questions can influence how people answer.
[ترجمه گوگل]جمله بندی سوالات می تواند بر نحوه پاسخگویی افراد تاثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]کلمات سوالات می توانند بر چگونگی پاسخ مردم تاثیر بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The wording of this section of the contract is open to interpretation.
[ترجمه گوگل]متن این بند از قرارداد قابل تفسیر است
[ترجمه ترگمان]متن این بخش از قرارداد برای تفسیر باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We need to think carefully about the wording of the request.
[ترجمه گوگل]ما باید به دقت در مورد عبارت درخواست فکر کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به دقت در مورد کلمه درخواست فکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We don't yet know the exact/precise wording of the agreement.
[ترجمه گوگل]ما هنوز متن دقیق/دقیق توافق را نمی دانیم
[ترجمه ترگمان]ما هنوز جمله بندی دقیق \/ دقیقی از توافق را نمی دانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The statement was vague in its wording.
[ترجمه گوگل]این بیانیه در عبارت خود مبهم بود
[ترجمه ترگمان]لحن کلام مبهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The wording is so vague that no one actually knows what it means.
[ترجمه گوگل]جمله بندی آنقدر مبهم است که هیچ کس واقعاً معنی آن را نمی داند
[ترجمه ترگمان]کلمات خیلی مبهم است که هیچ کس نمی داند معنی آن چیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The wording of the agreement is ambiguous.
[ترجمه گوگل]متن توافق مبهم است
[ترجمه ترگمان]متن این قرارداد مبهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The wording was deliberately ambiguous.
[ترجمه گوگل]عبارت عمدا مبهم بود
[ترجمه ترگمان]کلمات به عمد مبهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What was the exact wording of the message?
[ترجمه گوگل]متن دقیق پیام چه بود؟
[ترجمه ترگمان]معنی دقیق پیام چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیان (اسم)
pronunciation, explanation, exposition, statement, declaration, display, quotation, remark, presentation, interpretation, mouth, presentment, averment, expression, lip, recitation, diction, wording, locution, say-so

عبارت (اسم)
style, quotation, passage, expression, phrase, phraseology, diction, wording, wordage

کلمه بندی (اسم)
expression, phrase, phraseology, wording

جمله بندی (اسم)
wording, wordage

انگلیسی به انگلیسی

• formulation, choice of words; formulating, diction; verbal expression; stylizing
the wording of a piece of writing or a speech is the way it is expressed.

پیشنهاد کاربران

عبارت. بیان. نحوه ی بیان
مثال:
the wording might offend their sensibilities
این نحوه بیان، ممکن است احساسات آنها را رنجیده خاطر کند.
سبک
سیاق عبارت
نحوه بیان
سیاق بیان
نوع بیان
جمله بندی
چینش کلمات
جمله بندی ( متن ) ، واژه پردازی، لغت بندی، عبارت پردازی، نحوه بیان ( واژگان و عبارات )
We had agreed to the wording of the statement. رو متن بیانیه به توافق رسیده بودیم
واژه چینی، چینشِ واژگان
چینشِ واژگان، واژه چینی
توصیف

بپرس