word order

/ˈwɜːrdˈɔːrdər//wɜːdˈɔːdə/

طرز قراردادن واژه ها (در عبارت یا جمله و غیره)، واژه پردازی، ترتیب واژه ها، ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the way in which words are arranged, or their grammatically correct sequence, in a phrase, clause, or sentence.

جمله های نمونه

1. The normal word order is reversed in passive sentences.
[ترجمه گوگل]ترتیب کلمات عادی در جملات غیرفعال معکوس می شود
[ترجمه ترگمان]نظم عمومی معمولی در جملات منفعل معکوس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Word order would then not be needed for this particular purpose of role assignment.
[ترجمه گوگل]ترتیب کلمات برای این هدف خاص از انتساب نقش مورد نیاز نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]سپس برای این هدف خاص از تخصیص نقش مورد نیاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The relational devices such as word order and function words are explicit ways of linking ideas.
[ترجمه گوگل]ابزارهای رابطه ای مانند ترتیب کلمات و کلمات تابعی راه های صریح پیوند ایده ها هستند
[ترجمه ترگمان]ابزارهای رابطه ای از جمله ترتیب کلمه و کلمات تابع، روش های صریح و روشنی برای ارتباط ایده ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Is it a problem of word order, government, function word, or what?
[ترجمه گوگل]آیا این مشکل از نظم کلمات، دولت، کلمه عملکرد یا چه چیزی است؟
[ترجمه ترگمان]آیا مساله نظم، دولت، کلمه وظیفه یا چه چیزی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conversely, in languages with relatively fixed word order there will be greater instances of tension between syntax and communicative function.
[ترجمه گوگل]برعکس، در زبان هایی با ترتیب کلمات نسبتاً ثابت، موارد تنش بیشتری بین نحو و عملکرد ارتباطی وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]بالعکس، در زبان با نظم نسبتا ثابت، نمونه های بیشتری از تنش بین توابع ترکیب و عملکرد وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Word order is not the only conceivable grammatical device for enhancing the indexical precision of lexical items.
[ترجمه گوگل]ترتیب کلمات تنها ابزار گرامری قابل تصور برای افزایش دقت نمایه ای اقلام واژگانی نیست
[ترجمه ترگمان]نظم کلمه تنها یک وسیله گرامری است که دقت indexical آیتم های واژگانی را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One basic difference between English and Japanese is word order.
[ترجمه گوگل]یک تفاوت اساسی بین انگلیسی و ژاپنی ترتیب کلمات است
[ترجمه ترگمان]یک تفاوت اساسی بین زبان انگلیسی و ژاپنی ترتیب کلمه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Word order of a language is not only related to structural description in syntax, but is closely linked to the expressions and comprehension as well as the nature of the language.
[ترجمه گوگل]ترتیب کلمات یک زبان نه تنها به توصیف ساختاری در نحو مربوط می شود، بلکه ارتباط نزدیکی با عبارات و درک و همچنین ماهیت زبان دارد
[ترجمه ترگمان]دستور زبان یک زبان نه تنها مربوط به توصیف ساختاری در نحو است بلکه مرتبط با حالات و درک مطلب و نیز ماهیت زبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. the inversion of normal word order.
[ترجمه گوگل]وارونگی ترتیب کلمات عادی
[ترجمه ترگمان]وارونگی قاعده لغت عادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bear in mind that the word order for sentences differs from language to language; you do not want to take away the translator's ability to control word order.
[ترجمه گوگل]به خاطر داشته باشید که ترتیب کلمات جملات از زبانی به زبان دیگر متفاوت است شما نمی خواهید توانایی مترجم برای کنترل ترتیب کلمات را از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باشید که کلمه فرمان برای جملات متفاوت از زبان به زبان است؛ شما نمی خواهید توانایی مترجم برای کنترل فرمان کلمات را نادیده بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. English uses word order a worthy substitute for affixes instead of a rhetorical device in Latin.
[ترجمه گوگل]انگلیسی به جای ابزار بلاغی در لاتین، از ترتیب کلمات به عنوان جایگزین مناسب برای پسوندها استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی به جای استفاده از یک وسیله لفاظی به زبان لاتین، جایگزین مناسبی برای affixes می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As a marked word order structure, inversion has its own special meaning.
[ترجمه گوگل]وارونگی به عنوان یک ساختار ترتیب کلمات مشخص شده، معنای خاص خود را دارد
[ترجمه ترگمان]وارونگی به عنوان یک ساختار مرتبه مشخص، معنای خاص خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Given the rigidity of the English word order system, inversion represents a derivation from the canonical word order and bears an additional newsworthiness with marked status.
[ترجمه گوگل]با توجه به سختی سیستم ترتیب کلمات انگلیسی، وارونگی نشان دهنده اشتقاقی از ترتیب کلمات متعارف است و دارای ارزش خبری اضافی با وضعیت مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]با توجه به سختی سیستم دستور زبان انگلیسی، وارونگی یک مشتق از مرتبه استاندارد را نشان می دهد و یک newsworthiness اضافی با وضعیت علامت گذاری شده نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Six main categories of deep-structure marker are identified:word order, lexical item, grammatical structure, prosody, punctuation and conjunction.
[ترجمه گوگل]شش دسته اصلی نشانگر ساختار عمیق شناسایی می شوند: ترتیب کلمات، آیتم واژگانی، ساختار دستوری، عروض، نقطه گذاری و ربط
[ترجمه ترگمان]شش دسته اصلی از شاخص ساختار عمیق شناسایی می شوند: سفارش کلمه، آیتم واژگانی، ساختار گرامری، prosody، punctuation و conjunction
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Perhaps the commonest cause of ambiguity is careless word order.
[ترجمه گوگل]شاید شایع ترین علت ابهام، ترتیب کلمات بی دقت باشد
[ترجمه ترگمان]شاید رایج ترین علت ابهام، نظم کلمه بی دقتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• arrangement of words

پیشنهاد کاربران

ترتیب واژگان، آرایش واژگان
word - order ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: ترتیب واژه‏ها
تعریف: نحوۀ قرار گرفتن و توالی واژه‏ها در جملات زبان
ترتیب قرار دادن واژه ها در جمله

بپرس