woolly

/ˈwʊli//ˈwʊli/

معنی: لباس پشمی، عرق گیر کرکی، ژاکت پشمی، خشن، پشمالو، پرپشم، پشم دار، پشم نما
معانی دیگر: وابسته به یا همانند پشم، پشمی، پشمین، پشم مانند، پرزدار، کرک دار، پشمپوش، مبهم، آشفته، درهم و برهم، مغشوش، (عامیانه) جامه ی پشمی، پشمینه، (جمع) زیرشلواری پشمی و بلند، (غرب امریکا و استرالیا) گوسفند، فرفری wooly

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: woolier, woollier, wooliest, woolliest
(1) تعریف: of, pertaining to, made of, or resembling wool.

(2) تعریف: covered with wool.

- a woolly head
[ترجمه گوگل] یک سر پشمالو
[ترجمه ترگمان] یه کله پشمالو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a woolly leaf
[ترجمه گوگل] یک برگ پشمی
[ترجمه ترگمان] برگی پشمالو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: fuzzy and confused, as thinking or the mind.

(4) تعریف: rough and undisciplined or lawless (used esp. of the U.S. western frontier).
اسم ( noun )
حالات: woolies, woollies
مشتقات: woolliness (n.)
• : تعریف: (usu. pl.; informal) woolen or other heavy undergarments.

جمله های نمونه

1. woolly beard
ریش پشم مانند

2. woolly cloth
پارچه ی کرک دار

3. woolly ideas
عقاید مغشوش

4. woolly sheep
گوسفند(ان) پر پشم

5. a woolly fog
مه پشم مانند

6. the woolly hands of parviz
دست های پشمالوی پرویز

7. wild and woolly
یخلا،لگام گسیخته

8. wild and woolly
خشن و ناآموخته،نتراشیده نخراشیده

9. the shag of a woolly dog
موی ژولیده ی یک سگ پشمالو

10. an old history professor who was woolly on dates
استاد کهنسال تاریخ که تاریخ ها را قاتی می کرد

11. this kind of wood has a woolly surface
این نوع چوب سطح پرزداری دارد.

12. Felt was an almost inevitable consequence of keeping woolly sheep.
[ترجمه گوگل]نمد نتیجه تقریباً اجتناب ناپذیر نگهداری از گوسفند پشمی بود
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که دست و پا چلفتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It came to rest with corpses of slow woolly mammoths frozen deep inside, it lay on the bones of sabre-toothed tigers.
[ترجمه گوگل]با اجساد ماموت‌های پشمالوی آهسته که در اعماق آن یخ زده بودند، آرام گرفت، روی استخوان‌های ببرهای دندان‌دار خوابیده بود
[ترجمه ترگمان]برای استراحت با اجساد of woolly که در اعماق آن منجمد شده بودند، روی استخوان ران گوسفند افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was wearing a long woolly pullover with hedgehogs all over it, nothing else.
[ترجمه گوگل]او یک پیراهن کش بلند پشمی پوشیده بود که سراسر آن جوجه تیغی بود، نه چیز دیگری
[ترجمه ترگمان]او لباس پشمی بلندی پوشیده بود که روی آن پوشیده شده بود و هیچ چیز دیگری نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Leonard Nimoy always wears his lucky woolly hat on set. 20.
[ترجمه گوگل]لئونارد نیموی همیشه سر صحنه فیلمبرداری کلاه پشمی خوش شانس خود را بر سر می گذارد 20
[ترجمه ترگمان]لئونارد نیموی همیشه کلاه lucky رو سر گذاشته بیست تا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. In Amazonia woolly monkeys and spider monkeys have been wiped out by over-hunting.
[ترجمه گوگل]در آمازون میمون های پشمالو و میمون های عنکبوتی در اثر شکار بیش از حد از بین رفته اند
[ترجمه ترگمان]در Amazonia پشمالو و میمون های عنکبوت با شکار از بین رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I wish I had my woolly hat on, not my straw one.
[ترجمه گوگل]کاش کلاه پشمی سرم بود نه حصیری
[ترجمه ترگمان]ای کاش کلاه woolly رو پام گذاشته بودم، نه یه دونه دیگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. A bit too frail and woolly for the rough and tumble of ordinary practice.
[ترجمه گوگل]کمی بیش از حد ضعیف و پشمالو برای تمرینات خشن و معمولی
[ترجمه ترگمان]کمی بیش از حد شکننده و woolly برای سفت و سخت کار عادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لباس پشمی (اسم)
woolly, wooly

عرق گیر کرکی (اسم)
woolly, wooly

ژاکت پشمی (اسم)
woolly, wooly

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

پشمالو (صفت)
hirsute, shaggy, lanuginous, woolly, lanate, wild and woolly

پرپشم (صفت)
woolly

پشم دار (صفت)
woolly

پشم نما (صفت)
woolly

انگلیسی به انگلیسی

• sweater, pullover; underwear which is made of wool
of wool, like wool; similar to wool; covered in fluff; foggy, not clear
something that is woolly is made of wool or looks like wool.
a woolly is a woollen piece of clothing, especially a pullover; an informal use.
if you describe people or their thoughts as woolly, you mean that their ideas are very unclear.

پیشنهاد کاربران

بپرس