• : تعریف: wooden objects, parts, or coverings, esp. the interior fittings of a house, such as door and window frames, wall coverings, stairways, and moldings.
جمله های نمونه
1. crude woodwork
کار دستی چوبی و زمخت
2. come (or crawl) out of the woodwork
(عامیانه) از اختفا درآمدن،(ناگهان) ظاهر شدن،از در و دیوار سر درآوردن
3. candidates continued to come out of the woodwork
نامزدهای انتخاباتی مرتبا ظاهر می شدند.
4. There's some rotting woodwork on the outside of the house that we need to replace.
[ترجمه گوگل]برخی از چوب های پوسیده در بیرون خانه وجود دارد که باید آنها را تعویض کنیم [ترجمه ترگمان]مقداری چوب پوسیده در بیرون خانه هست که باید جایگزین آن بشویم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I love the living room, with its dark woodwork, oriental rugs, and chunky furniture.
[ترجمه گوگل]من عاشق اتاق نشیمن، با چوب های تیره، فرش های شرقی، و مبلمان درشت آن هستم [ترجمه ترگمان]اتاق نشیمن را دوست دارم، با woodwork تیره رنگ، فرش های شرقی، مبلمان chunky [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He hit the woodwork twice before scoring.
[ترجمه پیمان ابراهیمیان] او قبل از اینکه گل بزند دو بار توپ را به تیرک دروازه زد.
|
[ترجمه گوگل]او قبل از گلزنی، دو ضربه به چوب زد [ترجمه ترگمان]او قبل از اینکه گل بزند، دو بار به woodwork ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This woodwork has had its final coat of paint.
[ترجمه گوگل]این کار چوبی آخرین لایه رنگ خود را داشته است [ترجمه ترگمان]این چوب woodwork آخرین نیم تنه را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. There were cracks in the woodwork.
[ترجمه گوگل]در چوبها شکافهایی وجود داشت [ترجمه ترگمان]ترک های the هم سوراخ شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The finish and workmanship of the woodwork was excellent.
[ترجمه گوگل]کار و کار چوب عالی بود [ترجمه ترگمان]کار چوبی پایان و ساخت the عالی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Rain has got in and rotted the woodwork.
[ترجمه گوگل]باران وارد شده و چوب ها را پوسیده است [ترجمه ترگمان]رین وارد شده و the را rotted [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. If you paint over the cracks in the woodwork, they won't show so badly.
[ترجمه گوگل]اگر روی شکاف های چوبی نقاشی کنید، آنقدرها بد نشان نخواهند داد [ترجمه ترگمان]اگر روی ترک های روی چوب نقاشی رنگ بزنی، خیلی هم بد نشان نخواهند داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Liverpool hit the woodwork twice in the first half.
[ترجمه گوگل]لیورپول در نیمه اول دو ضربه به چوب زد [ترجمه ترگمان]لیورپول در نیمه اول بار به the ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I have done woodwork for many years.
[ترجمه گوگل]من سالها کار چوبی انجام دادم [ترجمه ترگمان]من چند ساله که woodwork رو انجام دادم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. All the woodwork was rotting away.
[ترجمه گوگل]تمام کارهای چوبی در حال پوسیدن بود [ترجمه ترگمان]تمام the در حال پوسیدن بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
قسمت چوبی خانه (اسم)
woodwork
چوب الات نجاری (اسم)
woodwork
انگلیسی به انگلیسی
• wooden edging and fittings (such as doors, window sills, etc.); parts made of wood, wooden objects you can refer to the doors and other wooden parts of a house as the woodwork. woodwork is the activity or skill of making things out of wood. if you talk about someone or something being in the woodwork, you are referring to the fact that they do exist, although their presence in a situation may not always be obvious.
پیشنهاد کاربران
گاهی woodwork در اصطلاح به کار برده میشه : Come/crawl out of the woodwork یعنی ظاهرشدن ناگهانی و غیر منتظره این اصطلاح برای کسایی استفاده میشه که یه مدتی میرن و اصلا خبری ازشون نیست ولی یه دفعه پیداشون میشه تا ازیه فرصتی به نفع خودشون استفاده کنن. ... [مشاهده متن کامل]
Example : he won the lottery last year and he has had old friends and distant relatives coming out of the wood work eversince مثلا تو این مثال فردی برنده ی لاتاری میشه و اونجاست که همه ی دوستای قدیمیش و حتی فامیل های دورش میان سراغش
woodwork ( n ) ( wʊdwərk ) =things made of wood in a building or room, such as doors and stairs, e. g. The woodwork needs painting.