woodenly

جمله های نمونه

1. She nodded woodenly, her body still numb from the shock.
[ترجمه گوگل]سرش را چوبی تکان داد، بدنش هنوز از شوک بی حس شده بود
[ترجمه ترگمان]او با حالت خشکی سرش را تکان داد، بدنش هنوز از شوک بی حس شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She speaks her lines very woodenly.
[ترجمه گوگل]او خطوط خود را بسیار چوبی می گوید
[ترجمه ترگمان]مثل چوب حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I stood tITe woodenly with my hand in the air . I fell into conflict and worry.
[ترجمه گوگل]چوبی ایستادم و دستم در هوا بود دچار درگیری و نگرانی شدم
[ترجمه ترگمان]در حالی که دستم را در هوا گرفته بودم، مثل چوب خشک ایستاده بودم من دچار کش مکش و نگرانی شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gan sitting woodenly wake of the front bench, and then suddenly start running.
[ترجمه گوگل]گان به صورت چوبی در حال بیدار شدن از نیمکت جلو نشسته و ناگهان شروع به دویدن کرد
[ترجمه ترگمان]gan مثل چوب بر روی نیمکت جلو نشسته بود و ناگهان شروع به دویدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He watched woodenly as everyone bustled about, while all he did was fork out money.
[ترجمه گوگل]او با چوبی تماشا می‌کرد که همه در حال شلوغی هستند، در حالی که تنها کاری که انجام می‌داد این بود که پول بخرد
[ترجمه ترگمان]همان طور که همه با احتیاط به اطراف نگاه می کردند، مثل این بود که همه پول را از جیب بیرون آورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Xiangzi had remained silent all along, standing there woodenly.
[ترجمه گوگل]شیانگزی تمام مدت ساکت مانده بود و چوبی آنجا ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]Xiangzi در تمام این مدت ساکت مانده بود و مثل چوب خشک آنجا ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He stood there woodenly.
[ترجمه گوگل]چوبی آنجا ایستاد
[ترجمه ترگمان]مثل چوب خشک آنجا ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A he-dryad waiting at the stairs spread his arms wide and grinned woodenly at the figure hurtling towards him.
[ترجمه گوگل]مردی که کنار پله ها منتظر بود، دست هایش را پهن کرد و پوزخندی چوبی به چهره ای که به سمت او می دوید، زد
[ترجمه ترگمان]حوری جنگلی که در پلکان منتظر ایستاده بود، بازوانش را باز کرد و مثل چوب به طرف او پرتاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Upright at opposite ends of a turbulent field, they point woodenly in the direction of hope.
[ترجمه گوگل]راست در انتهای مخالف یک میدان متلاطم، آنها به صورت چوبی به سمت امید اشاره می کنند
[ترجمه ترگمان]در دو انتهای یک میدان آشفته، آن ها woodenly را در جهت امید به کار می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sandy's face twitched. He rose abruptly and went towards Beardy, who stood there woodenly awaiting punishment.
[ترجمه گوگل]صورت سندی تکان خورد ناگهان از جا برخاست و به سمت بیردی رفت که به شکل چوبی در انتظار مجازات ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]صورت سندی تکان خورد ناگهان از جا برخاست و به سوی beardy که مثل چوب در انتظار تنبیه ایستاده بود رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The child smiled, and got it, began to skin the potato woodenly with her small hands.
[ترجمه گوگل]کودک لبخندی زد و آن را گرفت و با دستان کوچکش شروع به پوست اندازی چوبی روی سیب زمینی کرد
[ترجمه ترگمان]کودک لبخند زد و آن را برداشت و با دست های کوچکش شروع به پوست سیب زمینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a stubborn manner; with a frozen expression; in a stupid manner

پیشنهاد کاربران

بپرس