won't

/woʊnt//wəʊnt/

مخفف: will not

جمله های نمونه

1. he won't come then?
بنابراین نخواهد آمد؟

2. he won't easily part with his money
او به آسانی از سرپولش نمی گذرد.

3. i won't allow anyone to boss me around!
اجازه نمی دهم هیچکس به من تحکم کند!

4. i won't be fobbed off this time
این دفعه کلاه سرم نخواهد رفت.

5. i won't be railroaded into buying a house i don't like
کسی نمی تواند خانه ای را که دوست ندارم با عجله به من قالب کند.

6. i won't dance with a man i don't know
با مردی که نمی شناسم نمی رقصم.

7. i won't dignify your statements by answering!
گفته های تو ارزش جواب مرا ندارد!

8. i won't have you criticize my father!
اجازه نخواهم داد از پدرم انتقاد کنی !

9. i won't pay a single penny!
یک شاهی هم نخواهم داد!

10. i won't say who said this
نخواهم گفت که این حرف را کی زده است.

11. i won't spend my money now; i'll keep it for later
حالا پولم را خرج نمی کنم و آن را برای بعدها نگه می دارم.

12. jahangir won't go and iraj won't go either
جهانگیر نخواهد رفت و ایرج هم همین طور.

13. she won't be too happy to see you
از دیدن تو زیاد خوشحال نخواهد شد.

14. she won't give you any more money, and that's for sure
قطعی است که دیگر به تو پول نخواهد داد.

15. you won't be able to sell it other than by reducing the price
نمی توانی آن را بفروشی مگر با کم کردن قیمت.

16. hopefully he won't be late
خدا کند که دیر نیاید.

17. if she won't go, i won't neither
اگر او نرود من هم نخواهم رفت.

18. the belt won't go around his waist
کمربند به دور کمرش نمی رسد.

19. the key won't turn
کلید نمی چرخد.

20. the piano won't go through the door
پیانو از در رد نمی شود.

21. these excuses won't wash
این بهانه ها قابل قبول نیستند.

22. a project that won't sell
طرحی که خواهان ندارد

23. hell, no! i won't give even a penny!
هرگز! حتی یک شاهی هم نخواهم داد!

24. if the car won't start, try the new battery
اگر اتومبیل روشن نمی شود،باتری تازه را امتحان کن.

25. let's guess he won't come
فرض کنیم که نیاید.

26. the new building won't be ready for donkey's years
ساختمان جدید تا مدت ها آماده نخواهد شد.

27. your explanations just won't fly
توضیحات شما اصلا قابل قبول نیست.

28. after what happened, he won't talk to them any more
به خاطر آنچه که روی داد او دیگر با آنها حرف نمی زند.

29. an interesting theory that won't wash
یک تئوری جالب که قابل قبول نیست.

30. are you positive he won't come?
یقین داری که نخواهد آمد؟

31. as you object, i won't go
چون مخالفی،نخواهم رفت.

32. please don't bother; we won't stay more than a few minutes
لطفا زحمت نکشید; ما چند دقیقه ای بیشتر نخواهیم ماند.

33. if they don't pay, we won't either
اگر آنها نپردازند ما هم نخواهیم پرداخت.

34. you mustn't pay; no, i won't hear of it!
شما نباید پول بدهید،نه اصلا نمی گذارم !

35. how can he help when they won't let him?
اگر نگذارند چگونه می تواند به آنها کمک بکند؟

36. i know your are busy; i won't keep you from your work
شما را از کارتان باز نمی دارم ; سرتان شلوغ است.

37. the teacher is sick; conseqently, we won't have class today
معلم مریض است و بنابراین امروز کلاس نخواهیم داشت.

38. do i have your assurance that you won't contact the press?
آیا اطمینان می دهی که به روزنامه ها خبر نخواهی داد؟

39. we have to eat this meat; it won't keep
باید این گوشت را بخوریم ; نمی شود آن را نگهداشت.

انگلیسی به انگلیسی

• no, negative (used together with another verb to indicate the future tense)

پیشنهاد کاربران

I won't accept
قبول نمیکنم
will not
Won't is defined as will not. An example of won't is someone saying they will not be attending a party; they won't attend. contraction.
You won't be able to leave : نمیتوانی ترک کنی اینجارو - قادر نخواهی بود که بری
You won't be remembered : یادت نخواهد موند

بپرس