womaniser

جمله های نمونه

1. Her husband was not a womaniser by any stretch of the imagination.
[ترجمه گوگل]شوهرش به هیچ وجه اهل تخیل نبود
[ترجمه ترگمان]شوهرش از همه تخیلات و تخیلات دور نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pushkin was a womaniser whose conquests included everyone from prostitutes to princesses.
[ترجمه گوگل]پوشکین یک زن زن بود که فتوحات او شامل همه از روسپی تا شاهزاده خانم می شد
[ترجمه ترگمان]پوشکین یک womaniser بود که هر کسی از روسپیان گرفته تا شاهزاده خانم ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But he was a bit of a womaniser and got mixed up in some scandal.
[ترجمه گوگل]اما او کمی زن زن بود و در یک رسوایی قاطی شد
[ترجمه ترگمان]ولی اون یه خورده قاطی کرده بود و با یه رسوایی قاطی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A notorious drinker and womaniser, he flogged his workers and extorted high taxes.
[ترجمه گوگل]او که یک شراب خوار و زن بدنام بود، کارگرانش را شلاق می زد و مالیات های زیادی را باج می گرفت
[ترجمه ترگمان]drinker و womaniser، کارگران خود را تازیانه زد و مالیات های سنگین پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nathan Bryce was a playboy, a womaniser.
[ترجمه Afshar] ناتان برای یک بچه باز و زن باز بود
|
[ترجمه گوگل]ناتان برایس یک بازی‌باز، یک زن‌باز بود
[ترجمه ترگمان]ناتان برای یک جوان جوان، یک دختر جوان و جوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bush branded him a womaniser, a pot-smoker, a draft-dodger - charges which were all denied.
[ترجمه گوگل]بوش او را یک زن زن، سیگاری و طفره‌گر نامید - اتهاماتی که همگی رد شدند
[ترجمه ترگمان]بوش او را به عنوان یک فرد سیگاری، یک فرد سیگاری، پیش نویس - که همه آن ها تکذیب کردند، علامت زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She had transformed him from being a hard-drinking womaniser into a devoted husband and father.
[ترجمه گوگل]او او را از یک زن پرنوش به یک شوهر و پدر فداکار تبدیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]او او را از تبدیل شدن به همسر و پدرش تبدیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He said she had transformed him from a hard-drinking womaniser into a devoted husband and father.
[ترجمه گوگل]او گفت که او او را از یک زن پرنوش به یک شوهر و پدر فداکار تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]او گفت که او را از یک مشروب الکلی به یک زن و یک پدر فداکار تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Like his on - screen character Joey, Le Blanc has a reputation as a womaniser.
[ترجمه گوگل]لو بلان مانند شخصیت روی پرده خود جوی، به عنوان یک زن زن شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]مثل \"جویی screen\" مثل \"جوئی\"، \"Le\" شهرت خوبی به اسم \"womaniser\" داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who pursues women, one who has sexual relations with many women (also womanizer)

پیشنهاد کاربران

pants man ( n. )
( Aus. ) a womanizer
خانم باز
زنباره
کسی که در رابطه با زنهای متفاوت قرار داشته و خل شده است.

بپرس