woken


اسم مفعول فعل: wake

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: a past participle of wake

جمله های نمونه

1. the old feelings had woken
احساسات سابق بیدار شده بودند.

2. She had woken even earlier than usual.
[ترجمه گوگل]حتی زودتر از همیشه از خواب بیدار شده بود
[ترجمه ترگمان]او حتی زودتر از همیشه از خواب بیدار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was woken by a sharp rap on the door.
[ترجمه گوگل]با صدای رپ تند روی در از خواب بیدار شد
[ترجمه ترگمان]او با یک ضربه تند از در بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had just woken from a deep sleep.
[ترجمه مهدیه] اوبه تازگی ازخواب عمیق بیدار شده بود
|
[ترجمه گوگل]تازه از خواب عمیق بیدار شده بود
[ترجمه ترگمان]او تازه از خواب عمیقی بیدار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was woken by the noise of a car starting up.
[ترجمه گوگل]با صدای روشن شدن ماشین از خواب بیدار شدم
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند کردن ماشین از خواب بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was woken up in the early hours by a bird twittering just outside my window.
[ترجمه گوگل]در ساعات اولیه پرنده ای که بیرون پنجره ام توییتر می کرد از خواب بیدار شدم
[ترجمه ترگمان]در ساعات اولیه بیدار شدن توسط یک پرنده، درست بیرون پنجره از خواب بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was woken up by a couple of drunks larking around with a dustbin in the street.
[ترجمه گوگل]چند تا مست از خواب بیدار شدم که با سطل زباله در خیابان در حال لم دادن بودند
[ترجمه ترگمان]با یک سطل آشغال که روی یک سطل آشغال نشسته بود، از خواب بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was woken up at some unearthly hour of the morning by someone knocking on my door.
[ترجمه گوگل]در ساعتی ناخوشایند صبح توسط کسی که در خانه ام را زد از خواب بیدار شدم
[ترجمه ترگمان]در یک ساعت غیر زمینی از خواب بیدار شدم که کسی در را زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'd just woken up and was still drowsy.
[ترجمه گوگل]تازه از خواب بیدار شده بودم و هنوز خواب آلود بودم
[ترجمه ترگمان]تازه بیدار شده بودم و هنوز خواب آلود بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When he's just woken up he's like a bear with a sore head.
[ترجمه گوگل]وقتی او تازه از خواب بیدار شده است مانند یک خرس با سر درد است
[ترجمه ترگمان]وقتی که بیدار شد مثل یک خرس با سر درد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was woken by a noise in the room.
[ترجمه گوگل]با صدایی در اتاق بیدار شدم
[ترجمه ترگمان]با صدایی که در اتاق بود از خواب بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He hasn't yet woken up to the seriousness of the situation.
[ترجمه گوگل]او هنوز از وخامت اوضاع بیدار نشده است
[ترجمه ترگمان]او هنوز به شدت اوضاع را بیدار نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was woken by the smash of glass.
[ترجمه گوگل]با کوبیدن شیشه از خواب بیدار شدم
[ترجمه ترگمان]با خرد کردن شیشه از خواب بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was woken by the radio alarm clock blasting out rock music.
[ترجمه گوگل]او با صدای زنگ ساعت رادیویی که موسیقی راک پخش می کرد از خواب بیدار شد
[ترجمه ترگمان]ساعت زنگ هشدار رادیویی از خواب بیدار شد و صدای موسیقی راک را منفجر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I was woken by a door banging in the wind.
[ترجمه گوگل]با کوبیدن در از خواب بیدار شدم
[ترجمه ترگمان]من از خواب بیدار شدم توسط یه در که تو باد قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• woken is the past participle of wake.

پیشنهاد کاربران

بپرس