اسم ( noun )
• (1) تعریف: one who practices magic; sorcerer.
• مترادف: sorcerer, warlock
• مشابه: magician, medium, necromancer, seer, shaman, soothsayer
• مترادف: sorcerer, warlock
• مشابه: magician, medium, necromancer, seer, shaman, soothsayer
- The wizard cast a magic spell over the whole village.
[ترجمه گوگل] جادوگر یک طلسم جادویی بر کل دهکده انداخت
[ترجمه ترگمان] جادوگر افسون جادوگری را روی کل دهکده اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جادوگر افسون جادوگری را روی کل دهکده اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (informal) one who has a seemingly magical ability or skill.
• مترادف: magician, whiz
• متضاد: dud, duffer
• مشابه: crackerjack, expert, genius, master, mastermind, phenomenon, prodigy, sage, shark, virtuoso
• مترادف: magician, whiz
• متضاد: dud, duffer
• مشابه: crackerjack, expert, genius, master, mastermind, phenomenon, prodigy, sage, shark, virtuoso
- a wizard at fixing machines
[ترجمه گوگل] جادوگر در تعمیر ماشین آلات
[ترجمه ترگمان] یه جادوگر در حال تعمیر ماشین ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه جادوگر در حال تعمیر ماشین ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید