witted

/ˈwɪtəd//ˈwɪtəd/

معنی: تیز هوش
معانی دیگر: تیز هوش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: wittedness (n.)
• : تعریف: having (a certain kind of) wit or intelligence (used in combination).

- slow-witted
[ترجمه گوگل] کند عقل
[ترجمه ترگمان] کند ذهن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. All the wit in the world is not in one head.
[ترجمه گوگل]تمام هوش و ذکاوت دنیا در یک سر نیست
[ترجمه ترگمان]تمام هوش و ذکاوت در دنیا در یک سر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I am not only witty in myself, but the cause that wit is in other men.
[ترجمه گوگل]من نه تنها در خودم شوخ هستم، بلکه دلیل این شوخ طبعی در مردان دیگر است
[ترجمه ترگمان]من تنها شوخی نمی کنم، بلکه علتش این است که عقل در مردان دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is wise that hath wit enough for his own affairs.
[ترجمه گوگل]عاقل است که برای امور خود عقل کافی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]او عاقل است که عقل خود را به اندازه کافی برای کاره ای خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As empty vessels make the loudest sound, so they that have least wit are the greatest babblers.
[ترجمه گوگل]همانطور که ظروف خالی بلندترین صدا را تولید می کنند، آنها که کمترین هوش را دارند، بزرگترین غرغر هستند
[ترجمه ترگمان]همانطور که رگ های خالی بلندترین صدا را می سازند، بنابراین آن ها حداقل wit هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Brevity is the soul of wit.
[ترجمه گوگل]اختصار روح شوخ طبعی است
[ترجمه ترگمان]brevity روح بذله گویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sloth turneth the edge of wit.
[ترجمه گوگل]تنبلی لبه هوش را می چرخاند
[ترجمه ترگمان]غذا تنبل، لبه تیز هوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Love makes a wit of the fool.
[ترجمه گوگل]عشق احمق را به هوش می آورد
[ترجمه ترگمان]عشق با عقل جور در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No practice, no gain in one's wit.
[ترجمه گوگل]بدون تمرین، بدون سود در شوخ طبعی
[ترجمه ترگمان]بدون تمرین هیچ سودی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Idleness turns the edge of wit.
[ترجمه گوگل]بطالت لبه هوش را می چرخاند
[ترجمه ترگمان]Idleness لبه تیز هوش را بر می گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When ale (or drink or wine) is in wit is out.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آل (یا نوشیدنی یا شراب) در شوخ طبعی است
[ترجمه ترگمان]وقتی آبجو (یا نوشیدنی یا شراب)در هوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wit bought is better than wit taught.
[ترجمه گوگل]خرد خرید بهتر از شوخ طبعی است آموزش داده شود
[ترجمه ترگمان]هوشمندی، بهتر از زیرکی است که آموزش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wit once bought is worth twice taught.
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی یک بار خریداری شده ارزش دو برابر آموزش دارد
[ترجمه ترگمان]Wit که یک بار خریداری می شود به دو برابر ارزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pen and ink is wit’s plough.
[ترجمه گوگل]قلم و مرکب گاوآهن عقل است
[ترجمه ترگمان]قلم و جوهر plough است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So many men (or heads) so many minds (or wits).
[ترجمه گوگل]این همه مرد (یا سر) این همه ذهن (یا عقل)
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردان (یا سر)بسیاری از ذهن ها (یا هوش)را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A fall into the pit, a gain in your wit.
[ترجمه گوگل]سقوط در گودال، افزایش در شوخ طبعی شما
[ترجمه ترگمان]سقوط در گودال، سودی در wit
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیز هوش (صفت)
brisk, lynx-eyed, fly, quick-witted, witted, perspicacious, sharp-witted

انگلیسی به انگلیسی

• intelligent, perceptive, clever; having a wit or understanding of a particular nature (e.g. slow-witted)

پیشنهاد کاربران

Quick - witted
تیز هوش ، کسی که زود قضیه رو میگیره
Sharp

بپرس