1. within a few days, the germans conquered half of poland
آلمان ها ظرف چند روز نیمی از لهستان را تسخیر کردند.
2. within a few months, he wasted away his patrimony
ظرف چند ماه میراث پدری را به هدر داد.
3. within a matter of seconds, the whole plant can be scrammed
همه ی نیروگاه را می توان ظرف چند ثانیه خاموش کرد.
4. within an hour he tossed down ten cups of tea
در مدت یک ساعت ده فنجان چای خورد.
5. within four strides of the window
در چهار قدمی پنجره
6. within hearing
در فاصله ی قابل شنیدن
7. within its spacious borders, canada contains great riches
سرزمین های پهناور کانادا ثروت فراوانی را دربردارد.
8. within living memory
در حافظه ی اشخاص زنده
9. within reach
در دسترس
10. within sound of the bells
در صدارس ناقوس ها
11. within the bounds of the law
در محدوده ی قانون
12. within the confines of the university
در محدوده ی دانشگاه
13. within the country
در داخل کشور
14. within the doors
توی اتاق (یا ساختمان)
15. within the law
در محدوده ی قانون
16. within the limits of tehran
در محدوده ی تهران
17. within the radius of my experience
در محدوده ی تجربیات من
18. within the realm of possibility
در محدوده ی امکانات
19. within the sweep of their machine guns
در تیررس مسلسل های آنان
20. within two miles of the city
در دو مایلی شهر
21. within two years he blew his father's wealth
ثروت پدری را دو ساله به باد داد.
22. within (or beyond) the bounds of possibility
ممکن (یا خارج از امکان)،در (خارج از) محدوده ی امکانات
23. within (or in) living memory
در خاطره ی زندگان،(آنچه که) زندگان به یاد دارند
24. within (out of) reach
در (خارج از) دسترس
25. within an inch of
بسیار نزدیک به
26. within an inch of one's life
تقریبا تا سرحد مرگ
27. within call
نزدیک،در صدا رس،در دسترس
28. within gunshot
در تیررس
29. within hailing distance
در فاصله ی قابل شنیدن
30. within one's capacity
در حد صلاحیت یا اختیار کسی
31. within speaking range
فاصله ای که می توان در آن صحبت کرد (و حرف یکدیگر را شنید)،در صدارس
32. within striking distance
در فاصله ی نزدیک (برای حمله کردن یا دستیابی و غیره)
33. within the range of (something or someone)
در تیررس (چیزی یا کسی)
34. within view
در دیدرس،قابل رویت
35. the within complaint
شکایت نامه ی جوف
36. come within (or fall outside) somebody's jurisdiction
داخل (یا خارج از) حوزه ی اختیارات کسی بودن
37. wheels within wheels
کنش و واکنش عوامل متعدد و مخفی در یک امر
38. abbas died within a year of his wife's death
عباس کمتر از یک سال پس از مرگ زنش فوت کرد.
39. dissident elements within the navy tried to overthrow his regime
عوامل مخالف در نیروی دریایی سعی می کردند رژیم او را سرنگون کنند.
40. good will within and without the clan
حسن نیت در داخل و خارج قبیله
41. he came within two meters of the snake
او تا دو متری مار جلو آمد.
42. he lives within a short walk of his office
در فاصله ی کوتاهی از اداره اش زندگی می کند.
43. i was within hearing
در صدارس (آنها) بودم.
44. it is within reason
با عقل جور در می آید.
45. partisan politics within the party
دسته بندی سیاسی در حزب
46. she came within an ace of being hit by a car
نزدیک بود ماشین به او بزند.
47. the persons within named
اشخاصی که نام آنها در زیر آمده است.
48. to live within one's income
به اندازه ی درآمد خود خرج کردن
49. to live within one's purse
به قدر استطاعت خود خرج کردن
50. to remain within measure
از حد تجاوز نکردن
51. warring factions within the party
دستجات متخاصم در داخل حزب
52. we came within the earshot of the thieves
آن قدر به دزدان نزدیک شدیم که صدای آنها را می شنیدیم.
53. we lived within a stone's throw of the school
ما در مجاورت (در فاصله ی پرتاب یک سنگ از) مدرسه زندگی می کردیم.
54. a reform movement within that church
جنبش اصلاح طلبی درون آن فرقه (یا کلیسا)
55. his heart sank within him
قلبش فرو ریخت.
56. it is cold within and without
درون و بیرونش سرد است.
57. success was almost within grasp
موفقیت تقریبا قابل حصول بود.
58. the city was within the range of our artillery
شهر در تیررس توپخانه ی ما بود.
59. the hospital is within a ten minutes walk
با پای پیاده تا بیمارستان ده دقیقه راه است.
60. there are spies within the organization
در درون سازمان جاسوس وجود دارد.
61. we must remain within the parameters of the budget
بایستی از پراسنجه های بودجه فراتر نرویم.
62. when he came within my eyeshot, i realized he was limping
وقتی که به دیدرس من رسید متوجه شدم که می لنگد.
63. decisions must be made within an ethical framework
تصمیمات بایستی در یک چارچوب اخلاقی اتخاذ گردند.
64. he bagged two fugitives within five minutes
در ظرف پنج دقیقه دو فراری را گرفتار کرد.
65. he drained his glass within two minutes
او ظرف دو دقیقه لیوان خود را تهی کرد.
66. india is a continent within a continent
هندوستان اقلیمی است در اقلیم دیگر.
67. it's raining outside; come within
در خارج دارد باران می آید بیا داخل (ساختمان).
68. many other countries came within the roman orbit
کشورهای فراوان دیگری در حوزه ی نفوذ روم قرار گرفتند.
69. no hunting is allowed within a 30-mile limit
شکار در محدوده ی 30 مایلی مجاز نیست.
70. she disposed her books within her reach
او کتاب هایش را در معرض دسترس خود قرار داد.