withholding


معنی: منع، منع کننده

جمله های نمونه

1. During the trial, the prosecution was accused of withholding crucial evidence from the defence.
[ترجمه گوگل]در جریان محاکمه، دادستان متهم به پنهان کردن مدارک مهم از دفاع شد
[ترجمه ترگمان]در طول محاکمه، دادستان متهم به گرفتن مدرک مهم از دفاعیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The defence accused the prosecution of withholding crucial evidence.
[ترجمه گوگل]دفاعیات، دادستانی را متهم به پنهان کردن مدارک مهم کرد
[ترجمه ترگمان]این دفاع، دادستان را به گرفتن مدرک مهم متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was accused of deliberately withholding information from the police.
[ترجمه گوگل]او متهم به پنهان کردن عمدی اطلاعات از پلیس است
[ترجمه ترگمان]او به عمد به خودداری از دادن اطلاعات از سوی پلیس متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Police are withholding the dead woman's name until her relatives have been informed.
[ترجمه گوگل]پلیس نام زن کشته شده را تا زمانی که به بستگانش اطلاع داده نشود، مخفی می کند
[ترجمه ترگمان]پلیس نام این زن مرده را تا زمانی که بستگانش مطلع نشده اند ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ian was accused of withholding vital information from the police.
[ترجمه گوگل]ایان متهم به پنهان کردن اطلاعات حیاتی از پلیس بود
[ترجمه ترگمان]ایان متهم به گرفتن اطلاعات حیاتی از سوی پلیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was accused of withholding information from the police.
[ترجمه گوگل]او متهم به پنهان کردن اطلاعات از پلیس است
[ترجمه ترگمان]او متهم به خودداری از گرفتن اطلاعات از سوی پلیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He got five years in prison for withholding evidence and obstructing the course of justice.
[ترجمه گوگل]او به دلیل پنهان کردن مدارک و ممانعت از اجرای عدالت به پنج سال زندان محکوم شد
[ترجمه ترگمان]پنج سال زندان برای پنهان کردن مدارک و جلوگیری از اجرای عدالت، پنج سال حبس شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Why is he withholding our money when, although the structural funds are doubling, we are likely to receive less?
[ترجمه گوگل]چرا پول ما را قبض می کند در حالی که با وجود اینکه صندوق های ساختاری دوبرابر می شود اما احتمال دارد کمتر دریافت کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چرا او پول ما را زمانی نگه می دارد که بودجه ساختاری دوبرابر شود، ما احتمالا کم تر دریافت خواهیم کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They significantly reduce withholding taxes on investment income from Scandinavian investments.
[ترجمه گوگل]آنها به طور قابل توجهی مالیات های تکلیفی بر درآمد سرمایه گذاری از سرمایه گذاری های اسکاندیناوی را کاهش می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور قابل توجهی مالیات خودداری از سرمایه گذاری کشورهای اسکاندیناوی را کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The choice in Britain is therefore between withholding all chemoprophylaxis and using a rapid screening test.
[ترجمه گوگل]بنابراین انتخاب در بریتانیا بین خودداری از تمام شیمی‌پروفیلاکسی و استفاده از آزمایش غربالگری سریع است
[ترجمه ترگمان]بنابراین انتخاب در بریتانیا بین نگه داشتن همه chemoprophylaxis و استفاده از یک آزمایش غربالگری سریع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The charges including disseminating false information and withholding information.
[ترجمه گوگل]اتهامات شامل انتشار اطلاعات نادرست و پنهان کردن اطلاعات
[ترجمه ترگمان]این اتهامات شامل انتشار اطلاعات نادرست و خودداری از اطلاعات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Police are withholding the woman's name until relatives are informed.
[ترجمه گوگل]پلیس نام این زن را تا اطلاع بستگان مخفی می کند
[ترجمه ترگمان]پلیس نام این زن را تا زمانی که اقوام مطلع شوند نگه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The same response was then produced withholding the visual display.
[ترجمه گوگل]سپس همان پاسخ با عدم نمایش بصری تولید شد
[ترجمه ترگمان]سپس پاسخ مشابهی توسط نمایش بصری ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His strong belief that she was withholding things from him did, after all, have some basis in fact.
[ترجمه گوگل]باور قوی او مبنی بر اینکه او چیزهایی را از او دریغ می‌کرد، در واقع پایه و اساس داشت
[ترجمه ترگمان]اعتقاد راسخ او مبنی بر اینکه او از همه چیز خودداری می کند، به هر حال، اساس این کار را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منع (اسم)
prevention, ban, veto, averting, prohibition, forbidding, inhibition, hindrance, withholding, checking, interdiction, hindering, forbiddance

منع کننده (صفت)
withholding, deterrent, dissuasive, disincentive

انگلیسی به انگلیسی

• hiding, concealing; prevention, restraining

پیشنهاد کاربران

ناخن خشک
بازداری
withholding time: در دامپزشکی به معنای زمان منع مصرف شیر دامی که آنتی بیوتیک دریافت کرده است.
منع کردن
امتناع
خودداری
اجازه ندادن ، نپذیرفتن ، بی احساس
منع
موافقت نکردن
تخصصی ( حقوق ) تکلیفی
[حقوق]خودداری کردن ( از تحویل ) ، مضایقه کردن، کسر کردن، عدم افشاء، معدوم کردن
دریغ کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس