1. The old lady can mount the stairs only with difficulty.
[ترجمه گوگل]پیرزن فقط به سختی می تواند از پله ها سوار شود
[ترجمه ترگمان]پیرزن فقط با زحمت از پله ها بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیرزن فقط با زحمت از پله ها بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The old lady climbed up the stairs with difficulty.
[ترجمه گوگل]پیرزن به سختی از پله ها بالا رفت
[ترجمه ترگمان]پیرزن با زحمت از پله ها بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیرزن با زحمت از پله ها بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. These things can be arranged with difficulty.
[ترجمه گوگل]این موارد را می توان به سختی مرتب کرد
[ترجمه ترگمان]این چیزها را می توان با مشکل حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این چیزها را می توان با مشکل حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The detective-constable picked out the words with difficulty.
[ترجمه گوگل]مامور پلیس به سختی کلمات را انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]ژاندارم با زحمت کلمات را ازسر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ژاندارم با زحمت کلمات را ازسر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Only by coming to grips with difficulty can you realize your full potential.
[ترجمه گوگل]فقط با دستیابی به سختی می توانید پتانسیل کامل خود را درک کنید
[ترجمه ترگمان]فقط با رسیدن به مشکل، توانایی بالقوه شما را درک می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقط با رسیدن به مشکل، توانایی بالقوه شما را درک می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He was pushing a handtruck with difficulty.
[ترجمه گوگل]به سختی یک کامیون دستی را هل می داد
[ترجمه ترگمان]او به سختی از کوره در می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به سختی از کوره در می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I stumbled through the piano piece with difficulty.
[ترجمه گوگل]به سختی قطعه پیانو را رد کردم
[ترجمه ترگمان]با زحمت از پشت پیانو گذشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با زحمت از پشت پیانو گذشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I obtained this record for you with difficulty.
[ترجمه گوگل]من به زحمت این رکورد را برای شما به دست آوردم
[ترجمه ترگمان]من این پرونده رو با مشکل بدست آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من این پرونده رو با مشکل بدست آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. With difficulty, she rolled her body into a more comfortable position .
[ترجمه گوگل]به سختی بدنش را در موقعیت راحت تری قرار داد
[ترجمه ترگمان]با زحمت بدنش را به یک حالت راحت تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با زحمت بدنش را به یک حالت راحت تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The situation was fraught with difficulty.
[ترجمه گوگل]شرایط پر از سختی بود
[ترجمه ترگمان]این وضع پر از اشکال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این وضع پر از اشکال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The elderly woman climbs up the stairs with difficulty.
[ترجمه گوگل]زن سالخورده به سختی از پله ها بالا می رود
[ترجمه ترگمان]پیرزن با زحمت از پله ها بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیرزن با زحمت از پله ها بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. With difficulty she managed to pull his dead weight onto the bed.
[ترجمه گوگل]به سختی توانست وزن مرده او را روی تخت بکشد
[ترجمه ترگمان]با زحمت توانسته بود بار سنگین خود را روی تخت بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با زحمت توانسته بود بار سنگین خود را روی تخت بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The expedition through the jungle was fraught with difficulty and danger.
[ترجمه گوگل]سفر از طریق جنگل مملو از دشواری و خطر بود
[ترجمه ترگمان]سفر در جنگل پر از اشکال و خطر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سفر در جنگل پر از اشکال و خطر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He got to his feet with difficulty.
[ترجمه گوگل]به سختی روی پاهایش ایستاد
[ترجمه ترگمان]با زحمت از جایش بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با زحمت از جایش بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید