witching

/ˈwɪt͡ʃɪŋ//ˈwɪt͡ʃɪŋ/

معنی: افسون گری، مسحور کننده، افسون کننده، فریبنده
معانی دیگر: جادوگری، طلسم سازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the practice of sorcery; witchcraft.

(2) تعریف: a seemingly magical charm; enchantment.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, fit for, or used for witchcraft.

- the witching place
[ترجمه گوگل] محل جادوگری
[ترجمه ترگمان] مکان افسون ساز …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of, pertaining to, or capable of enchantment; bewitching.

جمله های نمونه

1. The central character is a malevolent witch out for revenge.
[ترجمه گوگل]شخصیت اصلی یک جادوگر بدخواه است که برای انتقام می‌آید
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی، یه جادوگر بد برای انتقام گرفتنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The witch enchanted the princess with magic words.
[ترجمه گوگل]جادوگر شاهزاده خانم را با کلمات جادویی مسحور کرد
[ترجمه ترگمان]جادوگر با کلمات جادویی پرنسس را طلسم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is no exact male equivalent for witches.
[ترجمه گوگل]معادل نر دقیقی برای جادوگران وجود ندارد
[ترجمه ترگمان] در مورد ساحره ها وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The evil witch in this story is cursed by.
[ترجمه گوگل]جادوگر شیطانی در این داستان مورد نفرین قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان] جادوگر شرور تو این داستان نفرین شده اس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was swindled out of £ 000 by a witch.
[ترجمه گوگل]او از 000 پوند توسط یک جادوگر کلاهبرداری شد
[ترجمه ترگمان] اون از هزار تا یه جادوگر گول خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The witch disappeared in a puff of smoke.
[ترجمه گوگل]جادوگر در پف دود ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]ساحره در هاله ای از دود ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The crusade for sexual morality is turning into a witch - hunt.
[ترجمه گوگل]جنگ صلیبی برای اخلاق جنسی در حال تبدیل شدن به یک جادوگر - شکار است
[ترجمه ترگمان]جنگ صلیبی برای اخلاقیات جنسی تبدیل به یه شکار جادوگر میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The investigation turned into a full-scale Communist witch hunt.
[ترجمه گوگل]این تحقیقات به شکار جادوگران کمونیستی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]تحقیقات تبدیل به یه جادوگر کمونیست تمام عیار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The witch put a magic spell on the prince and turned him into a frog.
[ترجمه گوگل]جادوگر یک طلسم جادویی بر شاهزاده گذاشت و او را به قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]ساحره یک افسون جادویی روی پرنس گذاشت و او را به قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Suspected witches were burnt at the stake .
[ترجمه گوگل]جادوگران مشکوک در آتش سوزانده شدند
[ترجمه ترگمان] مظنون توی چوب سوخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. witch on the TV.
[ترجمه گوگل]جادوگر در تلویزیون
[ترجمه ترگمان] جادوگر توی تلویزیون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A witch had changed him into a mouse.
[ترجمه گوگل]یک جادوگر او را به یک موش تبدیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]یک ساحره او را تبدیل به یک موش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The witch cast/put a spell on the prince and he turned into a frog.
[ترجمه گوگل]جادوگر شاهزاده را طلسم کرد و او به قورباغه تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]ساحره یک طلسم روی پرنس گذاشت و او به قورباغه تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The witch had turned them all into stone.
[ترجمه گوگل]جادوگر همه آنها را به سنگ تبدیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]ساحره آن ها را تبدیل به سنگ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. witch put a mock malignity into her beautiful eyes, and Joseph, trembling with sincere horror, hurried out praying and ejaculating " wicked ".
[ترجمه گوگل]جادوگر بدخواهی ساختگی در چشمان زیبای او انداخت و یوسف که از وحشت خالصانه می لرزید، با عجله به دعا و انزال "شیطان" پرداخت
[ترجمه ترگمان]جادوگر به چشمان زیبای او لبخند زد و جوزف که از ترس و وحشت می لرزید، با عجله از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افسون گری (اسم)
epode, grace, witchcraft, sorcery, voodoo, incantation, cantation, fairy, witching, voodooism, wizardry

مسحور کننده (صفت)
glamorous, witching

افسون کننده (صفت)
witching

فریبنده (صفت)
attractive, charming, enchanting, delusive, crafty, arch, deceptive, glamorous, scheming, captious, witching, catching, fascinating, wily, delusory

انگلیسی به انگلیسی

• magic, witchcraft, sorcery, wizardry; use of witchcraft; charm, spell
characterized by witchcraft; bewitching, charming, spell-binding

پیشنهاد کاربران

بپرس