witchery

/ˈwɪt͡ʃəri//ˈwɪt͡ʃəri/

معنی: سحر، جادو گری، جادو
معانی دیگر: سحر و جادو، فریبندگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: witcheries
(1) تعریف: the art practiced by a witch; sorcery.
مشابه: sorcery, witchcraft

(2) تعریف: the power to bewitch or charm.
مشابه: witchcraft

جمله های نمونه

1. Why have women such eyes of witchery ?
[ترجمه سیروسعلی] چرا بانوان چنان چشمان جادُوی ای دارند
|
[ترجمه گوگل]چرا زنان چنین چشمان جادوگری دارند؟
[ترجمه ترگمان]چرا زن ها چنین چشمان جادویی دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There exists a common faith in the demagogic witchery among the ethnic groups of Yunnan Province, and the erotic sorcery is one of the types.
[ترجمه گوگل]اعتقاد مشترکی به جادوگری عوام فریبانه در میان گروه های قومی استان یوننان وجود دارد و جادوگری وابسته به عشق شهوانی یکی از انواع آن است
[ترجمه ترگمان]یک ایمان مشترک در جادوی demagogic بین گروه های قومی استان Yunnan وجود دارد و جادوگری شهوانی یکی از انواع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Therefore, the demagogic witchery has been influencing the love of the ethnic people of Yunnan Province.
[ترجمه گوگل]بنابراین، جادوگری عوام فریبانه بر عشق مردم قومی استان یوننان تأثیر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، جادوی demagogic بر عشق مردم قوم of در استان Yunnan تاثیر گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His works were filled with myths, legends, witchery mores and magnificent imagination.
[ترجمه گوگل]آثار او مملو از اسطوره ها، افسانه ها، آداب جادوگری و تخیل باشکوه بود
[ترجمه ترگمان]کاره ای او پر از افسانه ها، افسانه ها، آداب و رسوم جادویی و تخیل عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So I respect the witchery of every political form and party because they built the happiness of the world together.
[ترجمه گوگل]بنابراین من به جادوگری هر شکل سیاسی و حزبی احترام می گذارم زیرا آنها خوشبختی جهان را با هم ساخته اند
[ترجمه ترگمان]بنابراین من به جادوی هر شکل سیاسی و حزبی احترام می گذارم، زیرا آن ها شادی جهان را با هم ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ganqi performance in Xingtian myth contained witchery and religious factors.
[ترجمه گوگل]عملکرد گانچی در اسطوره ژینگتین حاوی عوامل جادوگری و مذهبی بود
[ترجمه ترگمان]عملکرد Ganqi در افسانه Xingtian شامل جادوی و عوامل مذهبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Witchery is also an attitude which settles the atmosphere when you be mature, is influenced by quality and intelligence .
[ترجمه گوگل]جادوگری نیز نگرشی است که در زمان بلوغ، تحت تأثیر کیفیت و هوش، جو را سامان می دهد
[ترجمه ترگمان]witchery همچنین نگرشی است که در زمان بلوغ، جو را حل می کند، تحت تاثیر کیفیت و هوش قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Art can't be regarded as witchery, witchery art or entertainment art.
[ترجمه گوگل]هنر را نمی توان به عنوان جادوگری، هنر جادوگری یا هنر سرگرمی در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]هنر را نمی توان به عنوان افسون، هنر، هنر و هنر سرگرمی در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is an integrated system of witchery and ghost world in Luxun's works.
[ترجمه گوگل]یک سیستم یکپارچه از جادوگری و دنیای ارواح در آثار لوکسون وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک سیستم یکپارچه از دنیای جادویی و ارواح در آثار Luxun وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The political form and party in every area of the earth has all kinds of witchery .
[ترجمه گوگل]شکل سیاسی و حزب در هر منطقه از زمین دارای انواع جادوگری است
[ترجمه ترگمان]شکل سیاسی و حزب در هر ناحیه از زمین همه نوع جادویی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In this paper, the author does primary research on the changing of the rituals of praying for rainfall by sex witchery.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، نویسنده تحقیقات اولیه را در مورد تغییر آداب دعا برای بارندگی توسط جادوگری جنسی انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، نویسنده تحقیق اولیه در مورد تغییر آداب و رسوم دعا برای بارش باران توسط جادوی جنسی را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Primitive religion includes worship of natural, totem and ancestor, Manitou concept, witchery, taboos, religion festival and folk tales.
[ترجمه گوگل]دین ابتدایی شامل پرستش طبیعت، توتم و اجداد، مفهوم مانیتو، جادوگری، تابوها، جشن مذهبی و داستان های عامیانه است
[ترجمه ترگمان]دین اولیه شامل پرستش طبیعی، totem و جد، مفهوم Manitou، جادو، تابوهای، جشنواره مذهبی و داستان های مردمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The festival traditional customs preserve pure and simple belief and witchery ceremony.
[ترجمه گوگل]آداب و رسوم سنتی جشنواره، اعتقاد خالص و ساده و مراسم جادوگری را حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]آداب و رسوم سنتی این جشنواره یک باور خالص و ساده و تشریفات سحر و جادو را حفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I got a decent marble pestle and mortar in flea market for about 13 dollars, I think The Witchery may have something similar.
[ترجمه گوگل]من یک هاون و هاون مرمر مناسب را در بازار کثیف به قیمت 13 دلار گرفتم، فکر می کنم The Witchery ممکن است چیزی مشابه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]من دسته هاون و هاون را در بازار کهنه فروشان به قیمت حدود ۱۳ دلار گرفتم، فکر می کنم The ممکن است چیزی مشابه داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سحر (اسم)
bewitchment, conjuration, dawn, charm, aurora, daydawn, dayspring, magic, witchcraft, enchantment, sorcery, black art, witchery, black magic, incantation, brightening, thaumaturgy, theurgy, wizardry

جادوگری (اسم)
diablerie, witchcraft, sorcery, sortilege, voodoo, black art, shamanism, witchery, incantation, voodooism, wizardry

جادو (اسم)
conjuration, weird, talisman, spell, magic, enchantment, glamor, witchery, black magic, incantation, wizard, thaumaturgy, theurgy

انگلیسی به انگلیسی

• sorcery; magic; magical charm or influence

پیشنهاد کاربران

بپرس