اسم ( noun )
عبارات: at wits' end, keep one's wits about one, have one's wits about one
عبارات: at wits' end, keep one's wits about one, have one's wits about one
• (1) تعریف: (often pl.) the innate ability to perceive, think, or know; mental faculties; intelligence.
• مترادف: intelligence, understanding
• مشابه: brains, common sense, comprehension, intellect, rationality, sense, smarts
• مترادف: intelligence, understanding
• مشابه: brains, common sense, comprehension, intellect, rationality, sense, smarts
- The detectives needed all their wits to solve the crime.
[ترجمه گوگل] کارآگاهان برای حل این جنایت به تمام هوش و ذکاوت خود نیاز داشتند
[ترجمه ترگمان] کارآگاه ها به همه wits نیاز داشتند تا این جنایت را حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کارآگاه ها به همه wits نیاز داشتند تا این جنایت را حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (often pl.) keenness and quickness of perception and judgment; ingenuity; cleverness; shrewdness.
• مترادف: acuity, cleverness, ingenuity, perspicacity, shrewdness
• مشابه: acumen, brilliance, cunning, discernment, insight, intuition, penetration, perception, sagacity, savvy, talent, wisdom
• مترادف: acuity, cleverness, ingenuity, perspicacity, shrewdness
• مشابه: acumen, brilliance, cunning, discernment, insight, intuition, penetration, perception, sagacity, savvy, talent, wisdom
- Those were tough times and people had to live by their wits.
[ترجمه گوگل] روزهای سختی بود و مردم باید با عقل خود زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان] روزگار سختی بود و مردم ناچار بودند با هوش خود زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] روزگار سختی بود و مردم ناچار بودند با هوش خود زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the ability to express oneself in a clever, perceptive, and ingenious way that produces humor or pleasure for the intellect, or that which is expressed in this way and to this effect.
• مترادف: cleverness, humor
• مشابه: badinage, banter, comedian, drollery, levity, persiflage, repartee, waggery
• مترادف: cleverness, humor
• مشابه: badinage, banter, comedian, drollery, levity, persiflage, repartee, waggery
- Shakespeare has always been admired for his wit.
[ترجمه Migody] شکسپیر همیشه بخاطر هوش و ذکاوتش تحسین میشد.|
[ترجمه گوگل] شکسپیر همیشه به خاطر شوخ طبعی اش مورد تحسین قرار گرفته است[ترجمه ترگمان] شکسپیر همیشه به خاطر his تحسین می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The wit in Mark Twain's novels has always charmed his readers.
[ترجمه گوگل] شوخ طبعی در رمان های مارک تواین همیشه خوانندگان او را مجذوب خود کرده است
[ترجمه ترگمان] هوشمندی در رمان های مارک تواین، همیشه خوانندگان خود را مجذوب خود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هوشمندی در رمان های مارک تواین، همیشه خوانندگان خود را مجذوب خود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a person who has the ability to express thoughts and ideas in a clever, perceptive, and ingenious way that often produces humor.
• مشابه: comedian, humorist, jester, joker, wag, wisecracker
• مشابه: comedian, humorist, jester, joker, wag, wisecracker
- Oscar Wilde, the Irish playwright and novelist, was famous as a wit.
[ترجمه گوگل] اسکار وایلد، نمایشنامه نویس و رمان نویس ایرلندی، به عنوان یک شوخ طبع مشهور بود
[ترجمه ترگمان] اسکار وایلد، نمایشنامه نویس و رمان نویس ایرلندی، معروف به طنز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اسکار وایلد، نمایشنامه نویس و رمان نویس ایرلندی، معروف به طنز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She shines at parties because she is such a wit.
[ترجمه گوگل] او در مهمانی ها می درخشد زیرا بسیار باهوش است
[ترجمه ترگمان] او در مهمانی ها می درخشد، زیرا او باهوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در مهمانی ها می درخشد، زیرا او باهوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: (usu. pl.) mental stability or effectiveness; rationality.
• مترادف: mind, senses
• مشابه: balance, composure, rationality, sanity
• مترادف: mind, senses
• مشابه: balance, composure, rationality, sanity
- I was frightened out of my wits.
[ترجمه گوگل] از روی عقل ترسیده بودم
[ترجمه ترگمان] به وحشت افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به وحشت افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: see to wit.