wistfully


مشتاقانه، بادقت وتوجه

جمله های نمونه

1. Wistfully, William Wordsworth wrote: en and everyone understood what the poet meant.
[ترجمه گوگل]ویلیام وردزورث با غم انگیزی نوشت: و همه منظور شاعر را فهمیدند
[ترجمه ترگمان]wistfully، ویلیام وردزورث، چنین نوشت: و همه منظور شاعر را درک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Jaq noted how wistfully Grimm regarded what he rated as gourmet ambrosia disappearing into the monster's maw remorselessly.
[ترجمه گوگل]جک اشاره کرد که گریم چقدر غمگینانه به چیزی که او آن را به عنوان آمبروسیای لذیذ ارزیابی می‌کرد که بی‌رحمانه در مغز هیولا ناپدید می‌شد تلقی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]گریم به این نکته اشاره کرد که چطور گریم به آنچه او به عنوان gourmet ambrosia در نظر گرفته بود نگاه کرد که در آغوش آن هیولا ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It would have been enormous fun, she thought wistfully, to help work Water Gypsy up and down the canal system.
[ترجمه گوگل]او با شوق فکر کرد که کمک به کار Water Gypsy در بالا و پایین کردن سیستم کانال، بسیار سرگرم کننده بود
[ترجمه ترگمان]با حسرت گفت: خیلی جالب بود که به کار کولی آب در سیستم کانال کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thompson must have read the explosive Nixon transcripts wistfully.
[ترجمه گوگل]تامپسون باید رونوشت های انفجاری نیکسون را با غصه خوانده باشد
[ترجمه ترگمان]تامسون باید نوشته های نیکسون را با دقت خوانده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But how marvellous, Robbie thought wistfully, to be in a relationship where your lover was all things to you.
[ترجمه گوگل]اما رابی با غم و اندوه فکر کرد که در رابطه‌ای قرار گرفته‌ای که معشوقت برایت همه چیز بود
[ترجمه ترگمان]رابی با حسرت فکر کرد: اما چقدر عالی است که در یک رابطه ای باشید که معشوق شما همه چیز را به شما گفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wistfully, I looked back at the haunting beauty of the well.
[ترجمه گوگل]با غصه به زیبایی خیره کننده چاه نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]به زیبایی haunting چاه نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Late last year Ford family members were talking wistfully of taking the company private.
[ترجمه گوگل]اواخر سال گذشته، اعضای خانواده فورد با حسرت از خصوصی کردن شرکت صحبت می کردند
[ترجمه ترگمان]اواخر سال گذشته، اعضای خانواده فورد با اشتیاق درباره شرکت خصوصی شرکت صحبت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was back under the tree, smiling wistfully.
[ترجمه گوگل]او دوباره زیر درخت بود و با ناراحتی لبخند می زد
[ترجمه ترگمان]او به زیر درخت برگشته بود و با حسرت لبخند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wistfully, I look on those days with a feeling of nostalgia.
[ترجمه گوگل]من با حسرت به آن روزها با حس دلتنگی نگاه می کنم
[ترجمه ترگمان]من آن روزها با احساس دل تنگی به آن روزها نگاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He looked wistfully on the velvet carpet.
[ترجمه گوگل]با حسرت به فرش مخملی نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با حسرت به فرش مخملی نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He smiles, wistfully: " Lisa Hannigan not wanting to talk to me anymore "
[ترجمه گوگل]او با حسرت لبخند می زند: "لیزا هانیگان دیگر نمی خواهد با من صحبت کند"
[ترجمه ترگمان]او با حسرت لبخند می زند: \" لیزا دیگر نمی خواهد با من صحبت کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But he usually mentioned Italy when speaking wistfully of a new start across the pond.
[ترجمه گوگل]اما او معمولاً زمانی که با غم از شروعی جدید در آن سوی آبگیر صحبت می کرد، از ایتالیا یاد می کرد
[ترجمه ترگمان]اما او معمولا زمانی به ایتالیا اشاره می کرد که با حسرت از یک شروع جدید در کنار برکه صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Long at the window he stood, and wistfully gazed on the landscape.
[ترجمه گوگل]مدت طولانی در کنار پنجره ایستاد و با حسرت به منظره خیره شد
[ترجمه ترگمان]مدتی در کنار پنجره ایستاد و با حسرت به منظره منظره چشم دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. 'That's the house where I was born,' she said wistfully.
[ترجمه گوگل]او با ناراحتی گفت: "این همان خانه ای است که من در آن متولد شدم "
[ترجمه ترگمان]با حسرت گفت: این همان خانه ای است که من متولد شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a wistful manner, longingly, yearningly

پیشنهاد کاربران

با افسوس، با حسرت، با تأسف
اندیشناک، اندیشمندانه ( اشتباه نکنید. اندیشمند به معنای دانشمند نیست بلکه به معنی فرد نگران و فکری است ) .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : wistfulness
صفت ( adjective ) : wistful
قید ( adverb ) : wistfully
با حسرت

بپرس