صفت ( adjective )
مشتقات: wistfully (adv.), wistfulness (n.)
مشتقات: wistfully (adv.), wistfulness (n.)
• : تعریف: displaying or characterized by yearning or wishful sadness.
• مشابه: meditative, melancholy, pensive, pining, reflective, sad, thoughtful, wishful, yearning
• مشابه: meditative, melancholy, pensive, pining, reflective, sad, thoughtful, wishful, yearning
- She had wistful thoughts of lost opportunities.
[ترجمه علیب] او با حسرت در اندیشه فرصتهای بر باد رفته بود.|
[ترجمه محمد جواد سروستانی] او افکار مشتاق از از دست دادن فرصت ها رو داشت|
[ترجمه گوگل] او به فرصت های از دست رفته فکر می کرد[ترجمه ترگمان] افکار آرزومند فرصت های گم شده را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید