wishy washy

/ˈwɪʃiˈwɑːʃi//ˈwɪʃiˈwɒʃi/

(عامیانه)، رقیق، آبکی، بی مزه، ضعیف، مردد، ناقادر به تصمیم گیری، هپل هپو، سست اراده، بی اراده، کم مایه، زیپو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: wishy-washier, wishy-washiest
مشتقات: wishy-washily (adv.), wishy-washiness (n.)
(1) تعریف: indefinite, undecided, or feeble, as a person or utterance.
مترادف: indecisive, irresolute, vacillating, wavering
متضاد: decisive, emphatic, resolute, strong
مشابه: doubtful, feeble, indefinite, lame, neutral, noncommittal, spineless, uncertain, undecided, vague, weak

(2) تعریف: watery, thin, pale, or weak, as a color.
مترادف: faint, pale, pallid, thin, watery, weak
متضاد: bold
مشابه: dilute, flat, muted, subdued

انگلیسی به انگلیسی

• not having an opinion of his/her own; not committed
if you describe a person or their ideas as wishy-washy, you mean that their ideas are not firm or clear; an informal word.

پیشنهاد کاربران

When someone is wishy - washy, they are indecisive or lack determination. It often refers to someone who is unable to make up their mind or take a firm stance.
وقتی کسی wishy washy است، بلاتکلیف است یا قاطعیت ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب به شخصی اشاره دارد که قادر به تصمیم گیری یا اتخاذ موضع قاطع نیست.
مثال؛
“She gave a wishy - washy response when asked about her opinion on the matter. It was clear she didn’t want to commit. ”
“I don’t like dealing with wishy - washy people. They can never make a decision. ”
“His wishy - washy approach to important issues is frustrating. We need a leader who can take decisive action. ”

wishy washy : کسی که این مشخصات و داره :
۱ - قادر به تصمیم گیری نیست
۲ - اگه هم تصمیم بگیره در مورد تصمیمش مطمئن نیست
۳ - مدام تصمیمش و تغییر میده
۴ - نمیدونه چی میخواد
هرهر ی
دمدمی
سرسری ، بی دقت ، بی فکر ، آبکی ، نازک
𝗔𝗱𝗷𝗲𝗰𝘁𝗶𝘃𝗲 ( comparative wishy - washier or more wishy - washy, superlative wishy - washiest or most wishy - washy
لطفاً به مثال های زیر دقت کنید 🙏
...
[مشاهده متن کامل]

Examples
1⃣
whenever you talk to girls you always get all wishy - washy like when you say umm , uhhh , errr
همیشه هر وقت با دختر ها حرف میزنی بی دقت میشی مثلا وقتی میگی اممم ، اهههه ، اررر
2⃣
The wishy - washy orange juice served by the cafeteria not only failed to be sweet; it was barely orange
آب پرتقال آبکی که توسط کافه تریا سرو شد نه تنها شیرین نبود ؛ بلکه به سختی نارنجی بود
3⃣
Not wanting to be pressed for details, public relations gave a�wishy - washy�answer
روابط عمومی که نمی خواست برای جزییات تحت فشار قرار بگیرد، پاسخی سرسری داد
4⃣
You're the most wishy washy person I have ever seen
شما بی فکر ترین / بی دقت ترین آدمی هستی که تا به حال دیده ام

weak - willed
به هم ور
۱ - آبکی، الکی، بیمزه ، سرسری
۲ - آدم دمدمی مزاج
- سرسری
( wishy - washy response = پاسخ سرسری )
انسانی که قادر به تصمیم گیری نیست.
تعریف بسیار کلی از یک موضوع
آدم بی مزه
کسی که ثبات شخصیتی نداره و دمدمی مزاجه
دم دمی مزاج
شرّ وور، . . . وشعر
waffle
آبکی ( در مورد استلال یا تفکر کسی )
آبکی _رقیق_ بی مزه_آب زیپو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس