wiry

/ˈwɪri//ˈwaɪəri/

معنی: سفت، قابل انحناء، پرطاقت، سیمی
معانی دیگر: سیم مانند، سفت و شق، زبر، مفتول دار، لاغر و عضلانی، باریک اندام و قوی، کج شو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: wirier, wiriest
مشتقات: wirily (adv.), wiriness (n.)
(1) تعریف: of, pertaining to, made of, or in the form of wire.

(2) تعریف: like wire in appearance; stiff; kinky.

(3) تعریف: like wire in combining slenderness with strength; sinewy.
متضاد: flabby
مشابه: athletic

- a short, wiry jockey
[ترجمه گوگل] یک جوکی کوتاه و متین
[ترجمه ترگمان] یه سوارکار قد کوتاه و قوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. wiry hair
موی زبر (سیم مانند)

2. My horse is small but wiry and sure-footed.
[ترجمه گوگل]اسب من كوچك است اما كشيك و مطمئن
[ترجمه ترگمان]اسبم کوچک اما قوی و تیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His body is wiry and athletic.
[ترجمه گوگل]بدنش متحرک و ورزشکار است
[ترجمه ترگمان]بدنش لاغر و عضلانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her wiry hair was pushed up on top of her head in an untidy bun.
[ترجمه گوگل]موهای ژولیده اش را در یک کشک نامرتب بالای سرش بالا برده بود
[ترجمه ترگمان]موهای بورش روی موهای ژولیده و ژولیده روی سرش جمع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has a runner's wiry frame.
[ترجمه گوگل]او یک قاب سیمی دونده دارد
[ترجمه ترگمان]او یک قالب سیمی runner دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Foresters passed us, small wiry men carrying machetes and, in one case, a crossbow for shooting birds.
[ترجمه گوگل]جنگل‌بان‌ها از کنار ما گذشتند، مردان کوچک ورزیده‌ای که قمه حمل می‌کردند و در یک مورد، یک کمان پولادی برای تیراندازی به پرندگان
[ترجمه ترگمان]Foresters از میان ما رد شد، مردانی کوچک و لاغر با کارد بزرگ، و در یک مورد، یک کمان برای شکار پرندگان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His father, Michael, was a short, wiry, quiet man, a sheet-metal worker.
[ترجمه گوگل]پدرش، مایکل، مردی کوتاه قد، حیله گر، ساکت و کارگر ورق فلز بود
[ترجمه ترگمان]پدرش، مایکل، مردی کوتاه، لاغر، لاغر و ساکت بود که یک کارگر ورق فلزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The long, wiry rootstock produces numerous shoots, which develop bushy plants.
[ترجمه گوگل]پایه بلند و سیمی شاخه های متعددی تولید می کند که گیاهان بوته ای را رشد می دهند
[ترجمه ترگمان]ساقه زیر زمینی طولانی، جوانه های انبوهی را تولید می کند که گیاهان پرپشتش را توسعه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Richard Cory was a little man with wiry hair.
[ترجمه گوگل]ریچارد کوری مرد کوچکی بود با موهای پف کرده
[ترجمه ترگمان]ریچارد کوری مرد کوچکی با موهای فرفری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When the wiry little creatures obstructed her again, she hauled them off their feet.
[ترجمه گوگل]هنگامی که موجودات کوچولوی متحیر دوباره مانع او شدند، او آنها را از پا درآورد
[ترجمه ترگمان]وقتی موجودات ریز ریز و باریک دوباره او را گرفتند، آن ها را از جا بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was wiry and supple and began to train with weights to build up his muscles.
[ترجمه گوگل]او متین و منعطف بود و شروع به تمرین با وزنه کرد تا عضلاتش را تقویت کند
[ترجمه ترگمان]او لاغر و انعطاف پذیر بود و با وزن ها تمرین می کرد تا ماهیچه هایش را جمع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The wild strawberries, the wiry grasses, the black fruit of the vetches on the banks were all dear presences.
[ترجمه گوگل]توت فرنگی های وحشی، علف های سیمی، میوه سیاه ماشک های کناره ها همه حضور عزیز بودند
[ترجمه ترگمان]توت فرنگی وحشی، علف های هرزه، میوه های سیاه of روی ساحل همه موجودات عزیز بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Father Vic was a wiry man in his late forties with a sharp nose and deep-set eyes.
[ترجمه گوگل]پدر ویک مردی متحیر در اواخر چهل سالگی با بینی تیز و چشمانی عمیق بود
[ترجمه ترگمان]پدر و یک مرد قوی هیکلی بود که در اواخر چهل سالگی با بینی تیز و چشمانی گود افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A thin wiry woman, her name was Meg and not herself the full shilling.
[ترجمه گوگل]زنی باریک لاغر، نامش مگ بود و نه شیلینگ کامل
[ترجمه ترگمان]یک زن لاغر و لاغر، اسمش مگ بود و خودش هم یک شیلینگ کامل نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفت (صفت)
firm, able-bodied, stiff, horny, hard, rigid, fast, solid, dense, tough, tight, tenacious, thick, ironclad, stark, burly, brawny, beefy, chopping, tense, taut, wiry, hard-boiled, muscle-bound

قابل انحناء (صفت)
limp, flexible, lissom, lissome, wiry

پرطاقت (صفت)
hardy, wiry, staminal

سیمی (صفت)
wiry, stringed

انگلیسی به انگلیسی

• resembling or made of a thin flexible cord of metal; sinewy, strong, tough; lean and muscular; produced by vibrating wires
someone who is wiry is thin but has strong muscles.
something that is wiry is stiff and rough to touch.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : wire
✅️ اسم ( noun ) : wire / wireless / wiring / wirer
✅️ صفت ( adjective ) : wired / wireless / wiry
✅️ قید ( adverb ) : wirelessly
تسمه
خشن
زمخت
پوست کلفت

بپرس