اسم ( noun )
• (1) تعریف: a rod or strand of usu. flexible metal.
• مشابه: mesh
• مشابه: mesh
• (2) تعریف: any material made of such rods or strands, woven, bundled, or twisted together.
• مشابه: mesh
• مشابه: mesh
• (3) تعریف: anything that resembles such a rod or strand in form or function.
• (4) تعریف: the line or cable used in a telephone, telegraph, or electric power system.
• مشابه: cable, line
• مشابه: cable, line
• (5) تعریف: a telegram; cable.
• مشابه: cable
• مشابه: cable
• (6) تعریف: the tape that indicates the finish line in a race.
• (7) تعریف: (slang) a hidden microphone, usu. for a tape recorder.
• مشابه: tap
• مشابه: tap
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wires, wiring, wired
حالات: wires, wiring, wired
• (1) تعریف: to install an electrical system in.
• مشابه: electrify
• مشابه: electrify
- The electrician wired the house.
[ترجمه Aydin Jz] برقکار خانه را سیم کشی کرد|
[ترجمه گوگل] برق خانه را سیم کشی کرد[ترجمه ترگمان] برق برق خانه را به کار انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to fasten or connect with wire.
• مشابه: cable
• مشابه: cable
• (3) تعریف: to string (something) on wire.
- She makes jewelry by wiring beads.
[ترجمه گوگل] او با سیم کشی جواهرات می سازد
[ترجمه ترگمان] با مهره سیم کشی جواهرات رو تولید می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با مهره سیم کشی جواهرات رو تولید می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to send by telephone or telegraph.
• مشابه: cable
• مشابه: cable
- Please wire flowers to your sister.
[ترجمه گوگل] لطفا به خواهرت گل بزن
[ترجمه ترگمان] لطفا گل ها رو به خواهرت وصل کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لطفا گل ها رو به خواهرت وصل کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to send a telegram or cable to.
• مشابه: cable
• مشابه: cable
- We can wire him at his office address.
[ترجمه گوگل] میتوانیم او را به آدرس دفترش بفرستیم
[ترجمه ترگمان] میتونیم آدرس دفترش رو بهش وصل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] میتونیم آدرس دفترش رو بهش وصل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: (slang) to install hidden microphones in or on.
• مشابه: tap
• مشابه: tap
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: wirelike (adj.)
مشتقات: wirelike (adj.)
• : تعریف: to send a telegram or cable.
• مشابه: cable
• مشابه: cable