wintry

/ˈwɪntri//ˈwɪntri/

معنی: سرد، بی مزه، زمستانی، مناسب زمستان
معانی دیگر: زمستانه، زمستان مانند، سرد (wintery هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: winterier, wintrier, winteriest, wintriest
(1) تعریف: of, pertaining to, or suitable for winter.
متضاد: summery

(2) تعریف: reminiscent of winter; chilly; cold.
متضاد: friendly, warm
مشابه: cold

- a wintry reception
[ترجمه گوگل] یک پذیرایی زمستانی
[ترجمه ترگمان] یک پذیرایی زمستانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It looks like this wintry weather is here to stay.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این هوای زمستانی برای ماندن آمده است
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد این هوای زمستانی اینجا برای موندن اینجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A pale wintry sun shone through the clouds.
[ترجمه گوگل]خورشید زمستانی رنگ پریده از میان ابرها می درخشید
[ترجمه ترگمان]آفتاب رنگ پریده زمستانی از میان ابرها می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The wintry sun was already low in the sky.
[ترجمه گوگل]خورشید زمستانی قبلاً در آسمان پایین بود
[ترجمه ترگمان]خورشید زمستانی در آسمان غروب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The fields have frosted up in this wintry morning.
[ترجمه گوگل]مزارع در این صبح زمستانی یخ زده اند
[ترجمه ترگمان]در این صبح زمستانی مزرعه یخ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Large dark pines stood like sentinels guarding the wintry garden.
[ترجمه گوگل]کاج های تیره بزرگ مانند نگهبانانی ایستاده بودند که از باغ زمستانی محافظت می کردند
[ترجمه ترگمان]کاج های سیاه بزرگ مانند قراولان در باغ زمستانی ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The wintry weather has caused chaos on the roads.
[ترجمه گوگل]هوای زمستانی باعث هرج و مرج در جاده ها شده است
[ترجمه ترگمان]هوای زمستانی باعث آشفتگی در جاده ها شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It felt wintry cold that day.
[ترجمه گوگل]آن روز سرمای زمستانی احساس می‌شد
[ترجمه ترگمان]آن روز هوا سرد زمستانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A few wintry showers are likely on the east coast.
[ترجمه گوگل]احتمال بارش باران زمستانی در سواحل شرقی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]چند رگبار زمستانی به احتمال زیاد در ساحل شرقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There will be thundery/wintry showers over many parts of the country.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از نقاط کشور بارش باران و رعد و برق و رگبار زمستانی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]رگبار سرد زمستانی بر بسیاری از قسمت های کشور رخ خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fields have frosted over in this wintry morning.
[ترجمه گوگل]مزارع در این صبح زمستانی یخ زده اند
[ترجمه ترگمان]در این صبح زمستانی مزرعه یخ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wintry weather continues to sweep across Britain.
[ترجمه گوگل]هوای زمستانی همچنان سراسر بریتانیا را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]آب و هوای wintry همچنان در سراسر بریتانیا ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Scotland will be cloudy with wintry showers.
[ترجمه گوگل]اسکاتلند ابری همراه با رگبارهای زمستانی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اسکاتلند با رگبار زمستانی ابری خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wintry conditions are making roads hazardous for drivers in the northeast of England.
[ترجمه گوگل]شرایط زمستانی جاده ها را برای رانندگان در شمال شرقی انگلیس خطرناک می کند
[ترجمه ترگمان]شرایط wintry در حال ساخت جاده ها برای رانندگان در شمال شرقی انگلستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Outside, it was a wintry day.
[ترجمه گوگل]بیرون، روز زمستانی بود
[ترجمه ترگمان]بیرون، روز زمستانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرد (صفت)
algid, cold, cool, chilled, chilly, standoff, fresh, standoffish, arctic, distant, nipping, wintry, raw

بی مزه (صفت)
tame, arid, colorless, flaggy, flat, jejune, tasteless, insipid, unsavory, vapid, trivial, banal, wintry, wishy-washy, platitudinous, sapless, truistic

زمستانی (صفت)
brumal, winter, wintry, brumous, hibernal

مناسب زمستان (صفت)
wintry

انگلیسی به انگلیسی

• resembling winter (i.e. cold, rainy, snowy, stormy, etc.); gloomy, cheerless
something that is wintry has features that are typical of winter.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : winter
✅️ اسم ( noun ) : winter
✅️ صفت ( adjective ) : wintry
✅️ قید ( adverb ) : _
زمستونی

بپرس