winnow

/ˈwɪˌnoʊ//ˈwɪnəʊ/

معنی: پاک کردن، افشاندن، بجنبش دراوردن، غربال کردن، باد دادن، بوجاری کردن، باد افشان کردن
معانی دیگر: (مجازی) حلاجی کردن، درست را از غلط جدا کردن، سرند کردن، بررسی کردن، درآوردن، (غله) باد دادن، وسیله ی باددادن گندم و غیره: انگشته، پرپاش، (با فشار باد) پراکندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: winnows, winnowing, winnowed
(1) تعریف: to separate (grain) from chaff and impurities by tossing it into the air.

(2) تعریف: to blow, blow away, or scatter (chaff).

(3) تعریف: to blow or sweep air on; fan.
مشابه: fan

(4) تعریف: to sift through, or separate out the desired or worthwhile from the undesired or worthless part of, as by critical analysis.
مشابه: cull, sift

- The committee winnowed the submitted suggestions, trying to find ones that had merit.
[ترجمه گوگل] کمیته پیشنهادات ارائه شده را مورد توجه قرار داد و سعی کرد مواردی را که شایسته بودند بیابد
[ترجمه ترگمان] کمیته پیشنهادها ارایه شده را بررسی کرد و سعی کرد کسانی را که شایستگی داشتند پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to separate grain from chaff.

(2) تعریف: to separate the desirable or worthwhile from the undesirable or worthless.
اسم ( noun )
مشتقات: winnower (n.)
(1) تعریف: that which winnows, esp. a device for separating grain from chaff.

(2) تعریف: the act of winnowing.

جمله های نمونه

1. to winnow the truth from a mass of conflicting evidence
حقیقت را از توده ی مدارک ضد و نقیض استخراج کردن

2. we must winnow out the inaccuracies in this report
بایستی اشتباهات این گزارش را در بیاوریم.

3. It's important to winnow truth from falsehood in scientific research.
[ترجمه گوگل]مهم است که در تحقیقات علمی حقیقت را از دروغ جدا کنیم
[ترجمه ترگمان]مهم است که حقیقت را از دروغ در تحقیقات علمی رد و بدل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The committee will need to winnow out the nonsense and produce more practical proposals if it is to achieve results.
[ترجمه گوگل]این کمیته برای دستیابی به نتایج باید مزخرفات را از بین ببرد و پیشنهادهای عملی تری ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]لازم است که این کمیته در صورتی که به نتایج دست یابد، پیشنهادها عملی و عملی بیشتری تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You should winnow out the inaccuracies of this paper this afternoon.
[ترجمه گوگل]شما باید نادرستی های این مقاله را امروز بعدازظهر کشف کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید چند تا اشتباه از امروز بعد از ظهر حذف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We need to winnow the list of candidates to three.
[ترجمه گوگل]ما باید لیست کاندیداها را به سه نفر برسانیم
[ترجمه ترگمان]ما نیاز داریم که این فهرست نامزدها را به سه عامل کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Again the problem is to winnow these down to manageable proportions.
[ترجمه گوگل]باز هم مشکل این است که اینها را تا حد قابل کنترلی کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان]باز هم مشکل این است که این کاهش را به نسبت های قابل مدیریت کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We should winnow out the errors in logic.
[ترجمه گوگل]ما باید خطاهای منطق را برطرف کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید اشتباه ات را در منطق رد و جور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have to winnow out and punish these foolish ideas.
[ترجمه گوگل]ما باید این افکار احمقانه را از بین ببریم و مجازات کنیم
[ترجمه ترگمان] ما باید حذف کنیم و این ایده های احمقانه رو مجازات کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I will winnow them with a winnowing fork at the city gates of the land.
[ترجمه گوگل]من آنها را با دوشاخه در دروازه های شهر زمین خواهم برد
[ترجمه ترگمان]من آن ها را با چنگال باد رفته اش در دروازه های شهر پراکنده خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the straw poll does winnow out people like Mr Pawlenty, who staked his campaign on a strong showing.
[ترجمه گوگل]اما این نظرسنجی افرادی مانند آقای پاولنتی را که کمپین انتخاباتی خود را در یک نمایش قوی به خطر انداخته است، جلب می کند
[ترجمه ترگمان]اما نظرسنجی کاه باعث می شود افرادی مثل آقای پالنتی، که کمپین خود را به روی یک نمایش قوی بازی گذاشته بودند، به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش بتوانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And tonight, we winnow to 100 and finally to number one.
[ترجمه گوگل]و امشب، ما به 100 و در نهایت به شماره یک پیروز می شویم
[ترجمه ترگمان] و امشب، ما به ۱۰۰ و آخرش می رسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I will winnow them with a fork at the city gates of the land.
[ترجمه گوگل]من آنها را با چنگال در دروازه های شهر زمین خواهم برد
[ترجمه ترگمان]من آن ها را با چنگال و چنگال به دروازه های شهر بزرگ خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاک کردن (فعل)
wash, wipe, abrade, erase, clean, purify, cleanse, rub, scrape, absolve, absterge, purge, assoil, obliterate, expiate, mop, furbish, lustrate, deterge, efface, sublimate, willow, winnow, wipe up

افشاندن (فعل)
pour, diffuse, besprinkle, spray, scatter, exude, bestrew, interfuse, intersperse, inseminate, winnow

بجنبش دراوردن (فعل)
move, winnow

غربال کردن (فعل)
riddle, sieve, sift, winnow

باد دادن (فعل)
weather, winnow

بوجاری کردن (فعل)
winnow

بادافشان کردن (فعل)
winnow

انگلیسی به انگلیسی

• act of winnowing; device for winnowing grain
separate the grain from the chaff; separate the good from the bad; blow through; scatter; blow over; sift through, select the desirable parts

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To separate or remove unwanted parts ✂️
🔍 مترادف: Sift
✅ مثال: Farmers winnow the wheat to separate the grain from the chaff.
To narrow down a group or selection by removing unwanted or unnecessary elements. The term “winnow” is often used to describe the process of separating the valuable or important from the rest.
محدود/فیلتر کردن یک گروه یا انتخاب با حذف کردن عناصر ناخواسته یا غیر ضروری.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاح Winnow اغلب برای توصیف فرآیند جداسازی یک چیز با ارزش یا مهم از بقیه استفاده می شود
مثال؛
We need to winnow down the list of applicants to the most qualified candidates.
In a discussion about research, someone might suggest, “We should winnow the sources to only include peer - reviewed studies. ”
A teacher might advise students, “When conducting research, it’s important to winnow the information to only include reliable sources. ”

{غله} باد دادن. غربال کردن
مثال:
Certainly We have winnowed out for hell many of the jinn and humans.
مسلما ما بسیاری از جن و انس را برای جهنم غربال می کنیم.
فیلتر کردن، غربال کردن، جدا کردن

بپرس