winged

/ˈwɪŋd//wɪŋd/

بالدار، الهام بخش، رفعت انگیز، تعالی بخش، سریع السیر، تندرو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: wingedly (adv.)
(1) تعریف: equipped with wings or appendages resembling wings.

(2) تعریف: very fast; swift.

- a winged messenger
[ترجمه gh] یک پیام رسان سریع السیر
|
[ترجمه گوگل] یک پیام آور بالدار
[ترجمه ترگمان] یک پیغام رسان بالدار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: elevated; sublime; lofty.

- winged thoughts
[ترجمه گوگل] افکار بالدار
[ترجمه ترگمان] افکار بال دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: wounded or disabled in the wing or arm.

جمله های نمونه

1. winged ants
مورچه های بال دار

2. winged feet are the attributes of mercury
داشتن پاهای بال دار از مشخصات مرکوری است.

3. winged words
کلمات والا

4. a winged child bouncing on his dwarfish drum
کودک بال داری که روی طبل کوچولو موچولوی خود ورجه وورجه می کرد.

5. a winged insect
حشره ی بال دار

6. fear winged his feet
ترس پاهای او را بال دار کرد (به او سرعت داد).

7. a bullet winged our commander
گلوله ای دست فرمانده ما را زخمی کرد.

8. She flew on winged feet up the narrow stair.
[ترجمه گوگل]او با پاهای بالدار از پله های باریک بالا رفت
[ترجمه ترگمان]از پله های باریک بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The plane winged over the Alps.
[ترجمه گوگل]هواپیما بر فراز کوه های آلپ بال زد
[ترجمه ترگمان]هواپیما برفراز کوه های آلپ پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cupid is usually depicted as a winged boy with a bow and arrow.
[ترجمه گوگل]کوپید معمولاً به صورت پسری بالدار با تیر و کمان به تصویر کشیده می شود
[ترجمه ترگمان]Cupid معمولا به عنوان یک پسر بالدار با کمان و کمان به تصویر کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then she turned and flew on winged feet up the narrow stair to take refuge in her garret room.
[ترجمه گوگل]سپس برگشت و با پاهای بالدار از پله‌های باریک بالا رفت تا به اتاق حیاطش پناه برد
[ترجمه ترگمان]سپس برگشت و با پاهای بالدار از پله های باریک بالا رفت تا به اتاق garret پناه ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Perseus on his winged sandals hovered above them, looking, however, only at the shield.
[ترجمه گوگل]پرسئوس با صندل های بالدارش بالای سرشان معلق بود، اما فقط به سپر نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]پرسه ئوس بر روی صندل های بال دار خود بر فراز سرشان معلق ماند، و با این حال، تنها به سپر خیره مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In particular, both were depicted as multi-headed winged serpents.
[ترجمه گوگل]به ویژه، هر دو به عنوان مارهای بالدار چند سر به تصویر کشیده شدند
[ترجمه ترگمان]به طور خاص هر دو به عنوان serpents بال دار به تصویر کشیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Beneath winged brows his deep-set eyes seemed to stare unnervingly into hers.
[ترجمه گوگل]زیر ابروهای بالدار به نظر می رسید که چشمان عمیق او با بی قراری به ابروهای او خیره شده بودند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که زیر ابرو درهم گره خورده، چشمان گود افتاده او به درون شکم او زل زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His verses, winged with a powerful beat, achieved Parnassian sparkle and exuberance.
[ترجمه گوگل]ابیات او با ضربی قدرتمند، درخشش و نشاط پارناسی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]اشعار او، که با یک ضربه قدرتمند بال دار شده بود، به درخشش و کثرت شادی دست یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Behind him, a winged, helmeted figure leans on a cruciform, phallic-looking sword.
[ترجمه گوگل]پشت سر او، چهره ای بالدار و کلاهخوددار به شمشیری چلیپایی شکل و فالیک تکیه داده است
[ترجمه ترگمان]در پشت سرش یک هیکل بالدار و helmeted به صورت صلیبی روی یک صلیبی خم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• able to fly; moving swiftly; having wings
winged means having wings.

پیشنهاد کاربران

بپرس