• : تعریف: a sport in which the participant stands on a kind of surfboard to which a flexible sail is attached and moves across the water by manipulating the sail.
جمله های نمونه
1. Windsurfing is perfectly safe as long as you have/use some common sense.
[ترجمه گوگل]موج سواری کاملاً ایمن است تا زمانی که از عقل سلیم استفاده کنید [ترجمه ترگمان]زمانی که از یک حس مشترک استفاده می کنید، Windsurfing کاملا ایمن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. For the more energetic, we offer windsurfing and diving.
[ترجمه گوگل]برای داشتن انرژی بیشتر، ما موج سواری و غواصی را پیشنهاد می کنیم [ترجمه ترگمان]برای این که انرژی بیشتری داشته باشیم، we و غواصی می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She gets her kicks from windsurfing and skiing.
[ترجمه گوگل]او ضربات خود را از موج سواری و اسکی می زند [ترجمه ترگمان]او ضربات خود را از windsurfing و اسکی می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They usually go windsurfing at weekends.
[ترجمه فرشته] انها معمولا اخر هفته ها به موج سواری میروند
|
[ترجمه گوگل]معمولا آخر هفته ها به بادسواری می روند [ترجمه ترگمان]آن ها معمولا در تعطیلات آخر هفته به windsurfing می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His spare-time activities include cooking, tennis and windsurfing.
[ترجمه DM] فعالیت های وقت آزاد شامل پخت و پز ، تنیس و اسکی بادی است
|
[ترجمه گوگل]فعالیت های اوقات فراغت او شامل آشپزی، تنیس و موج سواری است [ترجمه ترگمان]فعالیت های وقت اضافی او شامل پخت وپز، تنیس و windsurfing می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I also enjoy windsurfing, tennis, racquetball, swimming, you name it.
[ترجمه گوگل]من همچنین از موج سواری، تنیس، راکتبال، شنا لذت می برم [ترجمه ترگمان]همچنین از موج سواریه، تنیس، راکت بال و شنا لذت می برم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Windsurfing is easy - there's nothing to it.
[ترجمه گوگل]موج سواری آسان است - هیچ چیزی برای آن وجود ندارد [ترجمه ترگمان]آسان است - هیچ ربطی به آن ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Try tennis, badminton or windsurfing. In short, anything challenging.
[ترجمه گوگل]تنیس، بدمینتون یا موج سواری را امتحان کنید به طور خلاصه، هر چیزی چالش برانگیز است [ترجمه ترگمان]تنیس، بدمینتون یا windsurfing را امتحان کنید به طور خلاصه، هر چیزی چالش برانگیز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The visitors pass their days swimming, windsurfing and playing volleyball.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان روزهای خود را با شنا، موج سواری و بازی والیبال می گذرانند [ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان شنا کنان، شنا می کنند و والیبال بازی می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Prices Rockley overlooks Poole harbour, renowned for windsurfing and sailing.
[ترجمه گوگل]قیمتها راکلی مشرف به بندر پول است که بهخاطر موجسواری و قایقرانی مشهور است [ترجمه ترگمان]قیمت Rockley مشرف بر بندرگاه پول است که برای قایقرانی و قایقرانی مشهور است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Have you ever been windsurfing? It's really good fun.
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال موج سواری کرده اید؟ واقعا سرگرم کننده است [ترجمه ترگمان]تا حالا موج سواریه؟ واقعا خوش گذشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Course racing A discipline of competitive windsurfing which involves racing around a course marked by a series of buoys.
[ترجمه گوگل]مسابقه مسابقه رشته ای از موج سواری رقابتی که شامل مسابقه در اطراف یک مسیر مشخص شده توسط یک سری شناور است [ترجمه ترگمان]البته در حال مسابقه دادن یک رشته of رقابتی است که شامل مسابقه در حدود یک دوره از بویه های شناور است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Have you ever tried windsurfing?
[ترجمه Meli] تا حالا موج سواری را امتحان کردید؟
|
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال موج سواری را امتحان کرده اید؟ [ترجمه ترگمان]تا حالا سوار موج سواریه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Windsurfing and non-sailing clients pay a supplement of £18 per week per child.
[ترجمه گوگل]مشتریان موج سواری و غیر قایقرانی به ازای هر کودک هفته ای 18 پوند مکمل پرداخت می کنند [ترجمه ترگمان]مشتریان - و non ماهیانه ۱۸ پوند به ازای هر کودک پرداخت می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• sport of surfing in the water on a small board equipped with a sail windsurfing is the sport of riding on a windsurfer.
پیشنهاد کاربران
موج سواری با تخته بادبان دار . موج سواری با باد. اسکی بادی مثال: I also enjoy windsurfing, tennis, racquetball, swimming, you name it. من همچنین از موج سواری با باد، تنیس، راکت بال، شنا و از این قبیل موارد لذت می برم.
windsurfing ( n ) ( wɪndˌsərfɪŋ ) ( also boardsailing ) =the sport of sailing on water standing on a windsurfer, e. g. to go windsurfing.
Surfing with a board and sail
windsurfing ( ورزش ) واژه مصوب: بادموج سواری تعریف: ورزشی مرکب از موج سواری و بادبانی رانی که با استفاده از تخته بادبان انجام می شود
باد سواری، اسکی بادی
البته چیز هایی که دوستان گفتن هم درسته اما معنی اصلی نیست surfing به معنای موج سواری هست و همانجور که میدونید wind به معنای باد اما باد موج سواری که نداریم در واقع این نام یه ورزش هست که در اون فرد موج ... [مشاهده متن کامل]
سواری میکنه و به تخته موج سواری یک بادبان کوچک وصل هست که به کمک باد در موج سواری به فرد کمک میکنه به این میگم wind surfing