windiness

/ˈwɪndɪnɪs//ˈwɪndɪnɪs/

معنی: باد، اطناب، دارای باد
معانی دیگر: پربادی، باد داری، پر حرف بودن، خود بینی، غرور

جمله های نمونه

1. Windiness varies, and an average value for a given location does not alone indicate the amount of energy a wind turbine could produce there .
[ترجمه گوگل]باد متفاوت است و یک مقدار متوسط ​​برای یک مکان معین به تنهایی میزان انرژی را که یک توربین بادی می تواند در آنجا تولید کند نشان نمی دهد
[ترجمه ترگمان]Windiness فرق می کند و یک مقدار متوسط برای یک مکان مشخص تنها مقدار انرژی توربین بادی در آنجا را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nature abhors a vacuum, journalism even more so, and so it fills absence with windiness.
[ترجمه گوگل]طبیعت از خلاء متنفر است، روزنامه نگاری حتی بیشتر از آن، و بنابراین غیبت را با باد پر می کند
[ترجمه ترگمان]طبیعت از خلا استفاده می کند، روزنامه نگاری حتی بیشتر از آن، و به همین دلیل است که غیبت با windiness را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Qinghai is a multi-ethnic-populated areas with the typical plateau continental climate such as drying, less rain, windiness, cold, long sunshine hours and so on.
[ترجمه گوگل]چینگهای یک منطقه پرجمعیت چند قومی با آب و هوای معمولی فلات قاره ای مانند خشک شدن، باران کمتر، باد، سرما، ساعات طولانی آفتابی و غیره است
[ترجمه ترگمان]استان چینگهای یک منطقه چند قومیتی است که دارای آب و هوای قاره ای معمولی مانند خشک کردن، بارش کم تر، windiness، سرما، ساعت های آفتابی و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Qinghal is a multi-ethnic-populated areas with the typical plateau continental climate such as drying, less rain, windiness, cold, long sunshine hours and so on.
[ترجمه گوگل]Qinghal یک منطقه چند قومیتی با آب و هوای قاره ای معمولی فلات مانند خشک شدن، باران کمتر، وزش باد، سرما، ساعات طولانی آفتابی و غیره است
[ترجمه ترگمان]Qinghal یک منطقه چند قومیتی با آب و هوای قاره ای معمولی مانند خشک کردن، باران کم تر، windiness، سرما، ساعت های آفتابی و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As some agricultural pests die due to temperature changes, other species spread more readily due to the dryness and windiness – requiring alternative pesticides or treatment regiments.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که برخی از آفات کشاورزی به دلیل تغییرات دما می میرند، گونه های دیگر به دلیل خشکی و باد با سهولت بیشتری پخش می شوند - که نیاز به آفت کش های جایگزین یا رژیم های درمانی دارند
[ترجمه ترگمان]همانطور که برخی از آفات کشاورزی به دلیل تغییرات دما می میرند، گونه های دیگر به خاطر خشکی و windiness - که نیاز به آفت کش ها و یا regiments جایگزین دارند، به راحتی گسترش می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باد (اسم)
blast, air, wind, gale, windiness, flatulence, squall, emphysema, whiff, flatulency, turgidity

اطناب (اسم)
redundancy, windiness, verbiage, meiosis, prolixity, redundance, nimiety

دارای باد (اسم)
windiness

انگلیسی به انگلیسی

• state or condition of being windy; blowing of the wind, storminess; emptiness, nonsense; boastfulness, bragging; flatulence

پیشنهاد کاربران

بپرس