winder

/ˈwɪndər//ˈwaɪndə/

معنی: پیچ، پیچنده، کوککننده، کلید کوک، نخ پیچ
معانی دیگر: (شخص یا ماشین) بالاکش، بالابر، تاب دهنده، پیچان، (ابزار کوک کردنی) دسته ی کوک، ن  پیچ

جمله های نمونه

1. bobbin winder
ماسوره پیچ

2. Julie Maddock, a winder has become engaged to Neil Wilson, a Creeler.
[ترجمه گوگل]جولی مدوک، یک بادگیر با نیل ویلسون، یک کریلر نامزد کرده است
[ترجمه ترگمان](جولی Maddock)، که به نظر می رسد که به نیل ویلسون، a، نامزد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The paper winder will rewind the interleaving paper, as the strip is paid off.
[ترجمه گوگل]سیم پیچ کاغذ کاغذ درهم می پیچد، زیرا نوار پرداخت می شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله به این شکل است که کاغذ برگ برگ را به عقب پرت می کند چون نوار از آن پرداخت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Set bobbin presser 1 down to make the winder come in contact with the belt.
[ترجمه گوگل]پرس بوبین 1 را پایین بیاورید تا سیم پیچ با تسمه تماس پیدا کند
[ترجمه ترگمان]bobbin presser ۱ را تنظیم کنید تا the که با کمربند تماس پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The winder will consist of an air expanded winding mandrel.
[ترجمه گوگل]بادگیر از یک سنبه سیم پیچ منبسط شده با هوا تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]طرح مورد نظر شامل یک سیلندر پر شده از هوا بوده و به هدایت آن هدایت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The winder is stopped and the cake removed and placed in an oven to be dried.
[ترجمه گوگل]سیم پیچ را متوقف می کنند و کیک را خارج می کنند و در فر قرار می دهند تا خشک شود
[ترجمه ترگمان]The متوقف می شود و کیک برداشته می شود و در یک فر قرار داده می شود تا خشک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The film winder doesn't work well.
[ترجمه گوگل]سیم پیچ خوب کار نمی کند
[ترجمه ترگمان]پاسخ به این سوال خوب جواب نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Modern advanced automatic winder tension control and automatic pressure control cradle organically through the computer together.
[ترجمه گوگل]کنترل کشش بادگیر اتوماتیک پیشرفته مدرن و کنترل فشار اتوماتیک به صورت ارگانیک از طریق رایانه با هم می‌روند
[ترجمه ترگمان]کنترل خودکار پیشرفته و خودکار کنترل فشار و کنترل فشار اتوماتیک به صورت ارگانیک از طریق کامپیوتر به همراه کامپیوتر انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Design condition of winder of spherical gas-holder and relationship of design parameters are discussed, and steps of determination of design parameters are put forward.
[ترجمه گوگل]شرایط طراحی سیم پیچ نگهدارنده گاز کروی و رابطه پارامترهای طراحی مورد بحث قرار گرفته و مراحل تعیین پارامترهای طراحی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]شرط طراحی of از لوله گاز کروی و رابطه پارامترهای طراحی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد و مراحل تعیین پارامترهای طراحی به جلو ارایه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A universal soft package winder with advanced technology, high production, high performance and low noise.
[ترجمه گوگل]بادگیر بسته نرم جهانی با تکنولوژی پیشرفته، تولید بالا، عملکرد بالا و صدای کم
[ترجمه ترگمان]یک بسته نرم جهانی که با تکنولوژی پیشرفته، تولید بالا، عملکرد بالا و نویز پایین به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One design method for winder of spheroidal tank was presented in this article.
[ترجمه گوگل]یک روش طراحی برای سیم پیچ مخزن کروی در این مقاله ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش طراحی برای طراحی مخزن spheroidal در این مقاله ارائه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Most are electronic controller for Winder and the Baptist - machine - style arrangement of the various computer Wound controller.
[ترجمه گوگل]اکثراً کنترل‌کننده‌های الکترونیکی برای Winder and the Baptist هستند - چیدمان به سبک ماشینی کنترل‌کننده‌های مختلف رایانه
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها کنترل کننده الکترونیک برای winder و آرایش سبک Baptist برای کنترل کننده Wound مختلف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their captors treated them well, built them a bed and gave Mr Winder antibiotics for a foot infection.
[ترجمه گوگل]اسیرکنندگان آنها به خوبی با آنها رفتار کردند، برای آنها یک تخت درست کردند و به آقای ویندر برای عفونت پا آنتی بیوتیک دادند
[ترجمه ترگمان]captors آن ها را خوب درمان کردند، آن ها را یک تخت خواب ساختند و به آقای winder آنتی بیوتیک دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was no coned yarn, no row counter, no yarn mast, no wool winder - and no competition!
[ترجمه گوگل]نه نخ مخروطی، نه ردیف شمار، نه دکل نخ، نه سیم پیچ پشمی وجود داشت - و نه رقابتی!
[ترجمه ترگمان]هیچ نخ coned وجود نداشت، نه سر دکل، نه تیرک نخ، نه نخ پشمی و نه رقابت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Choose a firm hold variant which will keep your style in place during winder weather and light drizzle.
[ترجمه گوگل]یک نوع نگهدارنده محکم انتخاب کنید که استایل شما را در هوای بادگیر و نم نم باران ملایم حفظ کند
[ترجمه ترگمان]یک نوع شرکت را انتخاب کنید که سبک شما را در طول زیر باران و نم نم باران روشن نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

پیچنده (اسم)
winder

کوک کننده (اسم)
winder

کلید کوک (اسم)
winder

نخ پیچ (اسم)
winder

انگلیسی به انگلیسی

• one who twists or winds material; climbing plant; device for twisting and winding threads

پیشنهاد کاربران

منبع کمبریج :
a small knob ( = a round handle ) on a watch, used for winding it
winder

بپرس