winch

/ˈwɪnt͡ʃ//wɪnt͡ʃ/

معنی: گردان، هندل، دستگیره چرخ جراثقال، استوانه تارکشی نخ، با چرخ یا دستگیره کشدن
معانی دیگر: (آسیاب دستی و غیره) دسته، دستگیره، چرخ چاه، مرود، جرثقیل دستی، جرثقیل کابلی، منجنیق کوچک، وینچ، (کشتی) دوار، بالاکش، فراز بر، (با چرخ چاه یا جرثقیل و غیره) بالا کشیدن، بالا بردن یا آوردن، در بافندگی استوانه تارکشی ن، دستگیره چر جراثقال، پیچ هر نوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود، باچر یا دستگیره کشدن، دوار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a mechanical device, powered by motor or hand, that pulls or lifts objects by a rope or cable wound around its revolving drum.

(2) تعریف: the crank or handle that operates a hand-powered turning machine.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: winches, winching, winched
• : تعریف: to lift or pull using a winch.

جمله های نمونه

1. He folded up sideways against the winch, and immediately tried to get up again.
[ترجمه گوگل]او به سمت وینچ تا شد و بلافاصله سعی کرد دوباره بلند شود
[ترجمه ترگمان]او به پهلو روی جرثقیل خم شد و بلافاصله سعی کرد که دوباره بلند شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The bell is suspended from a winch, and is open to the sea at the bottom.
[ترجمه گوگل]زنگ از یک وینچ آویزان است و در پایین به دریا باز است
[ترجمه ترگمان]این زنگ از یک وینچ به حالت تعلیق در آمده است و در کف دریا در حال باز شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This can be allowed for by the winch or car driver reducing the power slightly.
[ترجمه گوگل]این می تواند توسط وینچ یا راننده ماشین مجاز باشد که قدرت را اندکی کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند به وسیله جرثقیل و یا راننده خودرو که قدرت را کمی کاهش می دهد، مجاز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is convenient to have a winch with a big hook hanging above the operating table for these operations.
[ترجمه گوگل]داشتن یک وینچ با یک قلاب بزرگ که بالای میز عمل آویزان است برای این عملیات راحت است
[ترجمه ترگمان]داشتن یک وینچ با یک قلاب بزرگ آویزان از جدول عملیاتی برای این عملیات ها، مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is a side-mounted winch for the 101 which pulls either to the front or rear, but these are relatively uncommon.
[ترجمه گوگل]یک وینچ جانبی برای 101 وجود دارد که به سمت جلو یا عقب کشیده می شود، اما این موارد نسبتاً غیر معمول هستند
[ترجمه ترگمان]یک وینچ در جهت ۱۰۱ وجود دارد که یا در قسمت جلو یا عقب می کشد، اما اینها نسبتا غیرمعمول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I am sorry to say the winch will not fit.
[ترجمه گوگل]متاسفم که می گویم وینچ جا نمی شود
[ترجمه ترگمان]متاسفم که بگویم وینچ مناسب نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I partook of the infinte calm in winch she lay.
[ترجمه گوگل]من از آرامش بی نهایت در وینچی که او خوابیده بود شریک شدم
[ترجمه ترگمان]من از the که در winch بود، calm
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Armed with crowbars and the occasional hand winch, the group rescued some 500 artifacts from around the city.
[ترجمه گوگل]این گروه مسلح به خرچنگ ها و گهگاه وینچ دستی، حدود 500 اثر باستانی را از اطراف شهر نجات دادند
[ترجمه ترگمان]این گروه که مجهز به crowbars و وینچ در دست بود، حدود ۵۰۰ شی از اطراف شهر را نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The motor of this cargo winch rotates too quickly. It needs readjusting.
[ترجمه گوگل]موتور این وینچ باری خیلی سریع می چرخد نیاز به تنظیم مجدد دارد
[ترجمه ترگمان](وینچ)موتور این جرثقیل حمل بار خیلی سریع می چرخد به readjusting نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Winch upgrade, load and a set of dual - reflector system link.
[ترجمه گوگل]ارتقاء وینچ، بارگیری و مجموعه ای از پیوند سیستم بازتابنده دوگانه
[ترجمه ترگمان]ارتقا سطح، بار و مجموعه ای از پیوندهای سیستم دوگانه دوگانه را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The slip form was drawn by hand winch and the concrete deck was regular.
[ترجمه گوگل]قالب لغزش با وینچ دستی کشیده شد و عرشه بتنی منظم بود
[ترجمه ترگمان]شکل لغزش توسط وینچ با دست کشیده شد و عرشه بتونی عادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He would attach a cable around the chassis of the car and winch it up on to the canal bank.
[ترجمه گوگل]او یک کابل را به دور شاسی ماشین وصل می کرد و آن را به کنار کانال می رساند
[ترجمه ترگمان]او تلویزیون کابلی را به روی بدنه ماشین وصل می کرد و به سمت ساحل نهر هدایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet somehow one hand remained on the wheel and the other clasped the mainsail winch.
[ترجمه گوگل]با این حال به نحوی یک دست روی چرخ ماند و دست دیگر وینچ بادبان اصلی را بست
[ترجمه ترگمان]با این حال فقط یک دست روی فرمان مانده بود و دیگری بادبان بزرگ را به هم وصل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The men disappeared behind a distant quayside shed, but she dared not trust to luck and hid behind a winch.
[ترجمه گوگل]مردها پشت یک آلونک دوردست در کنار اسکله ناپدید شدند، اما او جرات نکرد به شانس اعتماد کند و پشت یک وینچ پنهان شد
[ترجمه ترگمان]مردان پشت یک آلونک بار انداز ناپدید شدند، اما جرات نمی کرد به بخت و اقبال اعتماد کند و پشت یک جرثقیل قایم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گردان (اسم)
battalion, winch

هندل (اسم)
tumult, crank, winch

دستگیره چرخ جراثقال (اسم)
winch

استوانه تارکشی نخ (اسم)
winch

با چرخ یا دستگیره کشدن (فعل)
winch

تخصصی

[عمران و معماری] جرثقیل دستی - جرثقیل کوچک
[زمین شناسی] دستگاهی قابل حمل برای بالا بردن بارها که هم با دست و هم با قدرت بخار هوا کار می کند
[معدن] جرثقیل طبلکی (ترابری)

انگلیسی به انگلیسی

• lever, crank, apparatus for hoisting or hauling
raise, hoist up with a winch
a winch is a machine for lifting heavy objects. it consists of a cylinder around which a rope or chain is wound.
if you winch an object or person somewhere, you lift or lower them using a winch.

پیشنهاد کاربران

وینچ دستی
winch ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: دوّار
تعریف: دستگاه کشنده با سیم بکسل و قلاب و جعبه‏دنده‏ای که با موتور سرخود یا موتور جداگانه کار می کند
قلاب

بپرس