win someone over

Jane’s sense of humour had won John over at once.
شوخ طبعیِ جین در جا موجب جلب نظر جان شد.
Example 2: 👇
He had won over a significant number of his opponents.
او بر تعداد قابل توجهی از حریفان خود پیروز شده بود.
Example 3: 👇
NICK: I heard about his work with this party. [Engagement party of Julia and Johnny]
JOHNNY: He's been all right to, me.
NICK: Oh, sure - he believes you're a comer. That's what won him over so quickly—the same stuff as Grandpa Seton himself—up - from - nothing - hew to the line.
*Holiday - a play by Philip Berry
نیک: شنیدم چرا این مهمانی رو براه انداخته [مهمانی نامزدی جولیا و جانی]
جانی: من با اون آدم مشکلی ندارم.
نیک: مطمئناً—اون تو رو به عنوان یک آدمی می بینه که آینده داری ( بالقوه موفقی ) . این چیزیه که با این سرعت باعثِ جلب نظرش شده ( باعث موافقتش شده ) —مثل پدر بزرگ استون—از هیچ چیز به همه چیز رسیدن—پیروی از خط مشیِ اصلی.
گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تعطیلات، # اثر فیلیپ بری