wimple

/ˈwɪmpəl//ˈwɪmpəl/

معنی: خم، چرخ، پیچ، چین و شکن، روسری زنان قرون وسطی، با چارقد پوشاندن، حجاب زدن، موج دار کردن
معانی دیگر: (قرون وسطی) روسری زنانه، (زنانه) شال و کلاه، (برخی راهبه ها) سرپوش، کلاه راهبه ها، مقنعه، (اسکاتلند) چین لباس، (اسکاتلند) پیچ و خم، انحنا، روسری سر کردن، مقنعه پوشیدن، (پارچه و غیره) چین دار کردن، چین دادن، موجدار کردن (مانند سطح آب)، موج زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a woman's head covering of cloth that frames the face and is drawn in folds about the neck and chin, worn in medieval times and, at present, by some nuns.

جمله های نمونه

1. The black wimple enhanced the whiteness of her skin.
[ترجمه گوگل]جوش سیاه سفیدی پوست او را افزایش داد
[ترجمه ترگمان]سفیدی پوستش سفیدی پوست او را بالا می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She put her wimple on the bust of Newman and developed a taste for pants suits.
[ترجمه گوگل]او کت و شلوار خود را روی نیم تنه نیومن گذاشت و به کت و شلوارهای شلوار علاقه نشان داد
[ترجمه ترگمان]او her را روی مجسمه نیم تنه \"نیومن\" گذاشت و سلیقه آن را برای شلوار شلوار پرورش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Never can one find a single wimple on this cloak.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند روی این شنل یک قلاب پیدا کند
[ترجمه ترگمان]هرگز نمی شود با یک دستمال تمیز روی این شنل پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Never could one find a single wimple on this cloak.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی‌توانست روی این شنل حتی یک خرطوم پیدا کند
[ترجمه ترگمان]هرگز یکی از این شنل پوش را نمی شد پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dongmou and son lying ona bedindoor wimple, his wife sitting on the floor.
[ترجمه گوگل]دانگمو و پسرش روی تختخواب دراز کشیده اند و همسرش روی زمین نشسته است
[ترجمه ترگمان]همسر و پسری که در کف اتاق نشسته بود با ادب بسیار آراسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was dressed in dark blue velvet, a high white lace wimple on her head.
[ترجمه گوگل]او لباس مخمل آبی تیره پوشیده بود، یک توری سفید بلند روی سرش
[ترجمه ترگمان]لباس مخمل سیاهی بر تن داشت و wimple توری بلندی بر سر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She stared calmly back, her jet black hair escaping from underneath the wimple.
[ترجمه گوگل]او با خونسردی به عقب خیره شد، موهای سیاه و سفیدش که از زیر شکاف بیرون زده بودند
[ترجمه ترگمان]او به آرامی به عقب نگاه کرد، موهای سیاهش از زیر شیروونی فرار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To which he did respond by saying, Listen, you nun you, you lily white wimple.
[ترجمه گوگل]که او در پاسخ گفت: گوش کن، ای راهبه، ای زنبق سفید زنبق
[ترجمه ترگمان]با این سخن پاسخ داد: گوش کنید، شما nun، شما، شما، شما، wimple سفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Like all demons, he had a good memory for faces, even after ten years, the loss of a wimple, and the addition of some rather severe makeup.
[ترجمه گوگل]مانند همه شیاطین، او حافظه خوبی برای چهره ها داشت، حتی پس از ده سال، از دست دادن یک قلاب، و اضافه کردن مقداری آرایش نسبتاً شدید
[ترجمه ترگمان]او نیز مانند همه موجودات شیطانی، حتی بعد از ده سال، از دست دادن یک کاکل سفید و اضافه کردن مقداری آرایش شدید، حافظه خوبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All she needed to do was raise the hemlines, raise the heels, and leave off the wimple.
[ترجمه گوگل]تنها کاری که او باید انجام می داد این بود که لبه های پاچه را بلند کند، پاشنه ها را بالا بیاورد و چروک را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که باید می کرد این بود که the را بلند کند، پاشنه کفش را بلند کند و از نو سرخ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خم (اسم)
bend, arc, bent, curve, crank, flexure, knee, jar, wimple, meander

چرخ (اسم)
loop, rhomb, cycle, turn, axle, wheel, cart, flywheel, wimple, gyrostabilizer, kestrel, trindle, strophe, truckle

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

چین و شکن (اسم)
wimple, pleat

روسری زنان قرون وسطی (اسم)
wimple

با چارقد پوشاندن (فعل)
wimple

حجاب زدن (فعل)
veil, wimple

موج دار کردن (فعل)
crisp, corrugate, undulate, wimple

انگلیسی به انگلیسی

• nun´s headdress; headcovering made of folds of cloth
cover with nun´s headcovering; fold; move in waves

پیشنهاد کاربران

بپرس