فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: wilts, wilting, wilted
حالات: wilts, wilting, wilted
• (1) تعریف: to lose freshness and become limp, as plant matter.
• مترادف: droop, flag, wither
• متضاد: flourish, thrive
• مشابه: decline, degenerate, deteriorate, languish, sag, shrivel, stale
• مترادف: droop, flag, wither
• متضاد: flourish, thrive
• مشابه: decline, degenerate, deteriorate, languish, sag, shrivel, stale
- The flowers were beautiful when they arrived, but they wilted quickly.
[ترجمه گوگل] گلها وقتی رسیدند زیبا بودند اما به سرعت پژمرده شدند
[ترجمه ترگمان] وقتی آن ها رسیدند، گل ها زیبا بودند، اما به سرعت پژمرده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی آن ها رسیدند، گل ها زیبا بودند، اما به سرعت پژمرده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to lose energy, hope, ability, or the like; droop.
• مترادف: droop, fade, flag, languish, shrivel
• مشابه: burn out, ebb, sag, slump, waste, weaken, wither
• مترادف: droop, fade, flag, languish, shrivel
• مشابه: burn out, ebb, sag, slump, waste, weaken, wither
- The runners wilted in the heat and humidity.
[ترجمه گوگل] دونده ها در گرما و رطوبت پژمرده شدند
[ترجمه ترگمان] دوندگان در گرما و رطوبت پژمرده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دوندگان در گرما و رطوبت پژمرده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I thought I was ready to ask for a promotion, but I wilted when I was face-to-face with my boss.
[ترجمه گوگل] فکر میکردم آماده درخواست ترفیع هستم، اما وقتی با رئیسم رو در رو شدم پژمرده شدم
[ترجمه ترگمان] فکر می کردم برای ترفیع گرفتن آماده بودم، اما وقتی با رئیسم روبرو شدم، wilted
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فکر می کردم برای ترفیع گرفتن آماده بودم، اما وقتی با رئیسم روبرو شدم، wilted
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to lose freshness, strength, energy, or the like.
• مترادف: shrivel
• مشابه: deteriorate, droop, fade, sag, waste, weaken, wither
• مترادف: shrivel
• مشابه: deteriorate, droop, fade, sag, waste, weaken, wither
- The heat wilted the flowers.
[ترجمه امیری] گرما گل هارا پژمرده ساخت|
[ترجمه گوگل] گرما گلها را پژمرده کرد[ترجمه ترگمان] گرما گل ها را wilted
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act of wilting, or the condition of being wilted.
• مترادف: droop, flagging, withering
• مشابه: sag
• مترادف: droop, flagging, withering
• مشابه: sag
• (2) تعریف: any of several disorders, such as disease or moisture shortage, that cause a plant's parts to become wilted.