synonyms:
whether you like it or not
whether you want it or not
whether want to or not
one way or the other
like it or not
anyway
1. این عبارت از قرن ۱۵ میلادی وارد انگلیسی شد و کوتاه شده ی عبارت “will he, nill he” بود، که یعنی “خواهش کند یا نکند” یا به عبارتی “چه بخواهد چه نخواهد”.
2. با گذشت زمان، شکل گفتاری و نوشتاری آن به willy - nilly تبدیل شد و به صورت اصطلاحی درآمد، اما معنی اصلی همان �اجباری یا بی اختیار بودن� را حفظ کرد.
... [مشاهده متن کامل]
3. به همین دلیل، willy - nilly هم می تواند مفهوم �ناخواسته، بدون اختیار� و هم �بی تدبیر، بی برنامه� را بدهد، چون وقتی چیزی به زور یا بدون تصمیم ما اتفاق می افتد، معمولاً کنترل و نظم کمی دارد.
یه داستان کوتاه با willy - nilly همراه با ترجمه تا هم معنی و هم کاربردش ملموس بشه:
English:
Tom’s desk was a mess. Papers, books, and pens were scattered willy - nilly all over the place. He tried to organize them, but every time he picked something up, more things fell out of the drawers. By the end of the day, he realized that willy - nilly, some chaos was inevitable in his busy life.
Persian ( Farsi ) :
میز تام حسابی به هم ریخته بود. کاغذها، کتاب ها و خودکارها به صورت بی هدف و پراکنده روی میز پخش شده بودند. او تلاش کرد آنها را مرتب کند، اما هر بار چیزی را برمی داشت، چیزهای بیشتری از کشوها بیرون می افتاد. تا پایان روز، فهمید که چه بخواهد چه نخواهد، کمی آشفتگی در زندگی شلوغش اجتناب ناپذیر است.
اینجا چند جمله ی محاوره ای و طنز با willy - nilly همراه با ترجمه :
1. He grabbed all the snacks and ran willy - nilly around the room – او همه خوراکی ها را برداشت و بی هدف و ولگردانه دور اتاق دوید.
2. I told him to clean his room, but he just threw his clothes willy - nilly into the closet – بهش گفتم اتاقش را تمیز کند، اما لباس هایش را بی تدبیر توی کمد پرت کرد.
3. During the sale, people were grabbing things willy - nilly, like there was no tomorrow – در حراج، مردم بی تدبیر و ولگردانه همه چیز را برمی داشتند، انگار فردایی نیست.
4. He nodded willy - nilly when I asked if he understood, but I could tell he had no clue – وقتی پرسیدم آیا فهمیده، او بی توجه و ولنگارانه سر تکان داد، اما معلوم بود هیچ سر درنمی آورد.
Chatgpt
بی اختیار، ناگزیر، از سر اجبار یا تصادف
مترادف؛ helter - skelter, haphazardly, at random, involuntarily, unavoidably
مثال؛
After the sudden storm, the furniture was thrown willy - nilly across the yard.
... [مشاهده متن کامل]
She was dragged into the conversation willy - nilly, though she had no interest.
Willy - nilly, we had to follow the new company policy, even if we disliked it.
( در روان شناسی ) برای توصیف چیزی با مفهوم منفی به کار می رود
مترادف با :
take it or leave it
like it or lump it
به معنی :همینه که هست ، چه بخوای چه نخوای، میخوای بخواه نمیخوای نخواه و…
هرهری، سهل الوصولانه، با سهل انگاری
خواه ناخواه
یرخی
به هر حال
Willy - nillyبه معنی چه بخوای چه نخوای بستگی به subject جمله دارد مثلا
Willy - nilly l should wash my car, because my car is dirty.
به صورت اله بختکی و بدون برنامه ریزی قبلی کاری را انجام دادن.
خواهی نخواهی
چه بخواهی چه نخواهی
به طور تصادفی
دلبخواهی، دیمی
چه بخواهد چه نخواهد
یک اصطلاح است یعنی: چه بخوای چه نخوای!
همینجوری - الکی - کم و بیش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)