بی اختیار، ناگزیر، از سر اجبار یا تصادف
مترادف؛ helter - skelter, haphazardly, at random, involuntarily, unavoidably
مثال؛
After the sudden storm, the furniture was thrown willy - nilly across the yard.
... [مشاهده متن کامل]
She was dragged into the conversation willy - nilly, though she had no interest.
Willy - nilly, we had to follow the new company policy, even if we disliked it.
( در روان شناسی ) برای توصیف چیزی با مفهوم منفی به کار می رود
مترادف با :
take it or leave it
like it or lump it
به معنی :همینه که هست ، چه بخوای چه نخوای، میخوای بخواه نمیخوای نخواه و…
هرهری، سهل الوصولانه، با سهل انگاری
خواه ناخواه
یرخی
به هر حال
Willy - nillyبه معنی چه بخوای چه نخوای بستگی به subject جمله دارد مثلا
Willy - nilly l should wash my car, because my car is dirty.
به صورت اله بختکی و بدون برنامه ریزی قبلی کاری را انجام دادن.
خواهی نخواهی
چه بخواهی چه نخواهی
به طور تصادفی
دلبخواهی، دیمی
چه بخواهد چه نخواهد
یک اصطلاح است یعنی: چه بخوای چه نخوای!
همینجوری - الکی - کم و بیش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)