قید ( adverb )
• : تعریف: whether one agrees or not; without having a choice; perforce.
- He must willy-nilly give up his prize.
[ترجمه sohi myari] اوباید بالاجبار بیخیال جایزه خود شود.|
[ترجمه Negin] اون بخواد نخواد باید بیخیال جایزش بشه|
[ترجمه گوگل] او باید خواه ناخواه از جایزه خود صرف نظر کند[ترجمه ترگمان] او باید willy را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: happening or done regardless of one's wishes.