• (1)تعریف: any of various deciduous trees and shrubs that have narrow leaves, some of whose long flexible twigs are used in weaving baskets, making furniture, and the like.
• (2)تعریف: the wood or flexible twigs of this tree.
جمله های نمونه
1. dwarf willow
بید کوتاه،بید علفی
2. weeping willow
بید مجنون
3. He broke off a twig from a willow tree and used it to shoo the flies away.
[ترجمه گوگل]او یک شاخه از درخت بید را شکست و از آن برای دور کردن مگس ها استفاده کرد [ترجمه ترگمان]شاخه بید را از درخت بید جدا کرد و از آن استفاده کرد تا مگس ها را از آن دور کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The strips of willow are woven into baskets.
[ترجمه سام] ترکه های بید بصورت سبد بافته شده اند
|
[ترجمه گوگل]نوارهای بید به صورت سبد بافته می شود [ترجمه ترگمان]رشته های درخت بید در سبدهای بافته شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Willow trees breaking out into buds foretell the coming of spring.
[ترجمه گوگل]درختان بید که جوانه می زنند، آمدن بهار را پیش بینی می کنند [ترجمه ترگمان]بید مجنون بهار آینده را پیشگویی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The baskets are woven from strips of willow.
[ترجمه گوگل]سبدها از نوارهای بید بافته می شوند [ترجمه ترگمان]سبدهای از رشته های بید بافته شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Jenny weaves baskets from willow she grows herself.
[ترجمه گوگل]جنی از بید که خودش پرورش می دهد سبدهایی می بافد [ترجمه ترگمان]جنی baskets را از بید جدا می کرد و خود رشد می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Her loud wails shattered the silence of the willow grove.
[ترجمه گوگل]ناله های بلند او سکوت بیشه بید را در هم شکست [ترجمه ترگمان]صدای بلند او سکوت بیشه بید را درهم شکست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The gently wavering fronds of a willow tree.
[ترجمه گوگل]شاخه های درخت بید که به آرامی تکان می خورد [ترجمه ترگمان]خوشه های آرام یک درخت بید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She moved from one willow tree to the next, forcing them all to share the torment she endured.
[ترجمه گوگل]او از یک درخت بید به درخت دیگر نقل مکان کرد و همه آنها را مجبور کرد تا در عذابی که او متحمل شده بود شریک شوند [ترجمه ترگمان]از یک درخت بید به سمت دیگر حرکت کرد و آن ها را مجبور کرد تا رنجی را که تحمل کرده بود به اشتراک بگذارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Madeiran willow, with its fine supple shoots, is never allowed to grow tall.
[ترجمه گوگل]بید مادیران با شاخه های نرم و نرمش هرگز اجازه رشد قد را ندارد [ترجمه ترگمان]بید مجنون، با شوت ظریف و نرم آن هرگز اجازه ندارد بلند قد بکشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Close by, a willow warbler flicked jauntily from one overhanging twig to the next.
[ترجمه گوگل]در همان نزدیکی، یک گیلاس بید با نشاط از یک شاخه آویزان به شاخه دیگر می چرخید [ترجمه ترگمان]از نزدیک، یک شاخه بید مجنون که خود را با شاخه های آویخته از یک شاخه آویزان به سوی دیگر تکان می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Flood tolerant species of willow and alder on the reservoir margins carry the tree cover down into the water.
[ترجمه گوگل]گونه های مقاوم به سیل بید و توسکا در حاشیه مخزن پوشش درخت را به داخل آب می برند [ترجمه ترگمان]گونه های مقاوم در برابر سیل و توسکا در حاشیه مخزن، پوشش درختی را به درون آب می برند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I used a forked stick - usually willow - and was very successful in finding water 20-40 feet below ground level.
[ترجمه گوگل]من از چوب چنگال - معمولاً بید - استفاده کردم و در یافتن آب 20-40 فوت زیر سطح زمین بسیار موفق بودم [ترجمه ترگمان]من از یک چوب forked - معمولا بید - استفاده کردم و در پیدا کردن آب در ارتفاع ۲۰ - ۴۰ فوتی در زیر سطح زمین بسیار موفق بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Sedge warblers sang exulting in the willow scrub.
[ترجمه گوگل]گیسوان در بید بید آواز خواندند [ترجمه ترگمان]sedge warblers از میان بوته های بید شروع به آواز خواندن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• any of a number of deciduous trees having long flexible branches; cricket bat (made from the wood of a willow); machine with a spiked drum used for cleaning and loosening fibers (especially cotton and wool fibers) (weaving) loosen and clean fibers with a willow machine (especially wool and cotton fibers) a willow is a tree that has long, narrow leaves. its wood is also called willow, and is sometimes used for making items of furniture such as chairs or baskets.
پیشنهاد کاربران
1. ( درخت ) بید 2. چوب بید مثال: a switch of willow یک شاخه و ترکه از درخت بید.
Willow میتونه اسم باشد. مانند willow wolf که اینجا willow اسم میباشد.