willingly

/ˈwɪl.ɪŋ.li//ˈwɪl.ɪŋ.li/

ازروی میل، بامیل، برضایت، طوعا، برضاورغبت

جمله های نمونه

1. What we do willingly is easy.
[ترجمه محسن] چیزی که از روی میل انجام میدهیم آسان است.
|
[ترجمه امید چغانه] چیزی که مشتاقانه انجام می دهیم آسان است
|
[ترجمه گوگل]کاری که ما با میل انجام می دهیم آسان است
[ترجمه ترگمان]کاری که با کمال میل انجام می دیم آسونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All things are easy that are done willingly.
[ترجمه گوگل]همه کارهایی که با کمال میل انجام می شوند آسان است
[ترجمه ترگمان]همه کارها آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Love is like sentence spell always let people willingly addictions.
[ترجمه گوگل]عشق مانند طلسم جمله است همیشه اجازه می دهد مردم با میل به اعتیاد
[ترجمه ترگمان]عشق مثل هجی کردن همیشه به مردم اجازه می دهد تا به میل خود اعتیاد پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She would willingly forgo a birthday treat if only her warring parents would declare a truce.
[ترجمه گوگل]اگر فقط والدین متخاصمش آتش بس اعلام کنند، او با کمال میل از خوردن غذای تولد چشم پوشی می کند
[ترجمه ترگمان]او با رغبت از یک جشن تولد چشم پوشی می کرد که اگر فقط پدر و مادرش در حال جنگ بودند، متارکه جنگ را اعلام می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many people willingly converted to Buddhism.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم با کمال میل به بودیسم گرویدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم با رغبت به مذهب بودا تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To keep his job, he willingly subordinated his own interests to the objectives of the company.
[ترجمه گوگل]او برای حفظ شغل خود، با کمال میل منافع خود را تابع اهداف شرکت کرد
[ترجمه ترگمان]برای حفظ شغلش، با کمال میل منافع خود را تابع اهداف شرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I would never willingly upset you.
[ترجمه گوگل]من هرگز به میل خود شما را ناراحت نمی کنم
[ترجمه ترگمان] من هیچوقت با میل تو رو ناراحت نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. People would willingly pay more for better services.
[ترجمه گوگل]مردم مایلند برای خدمات بهتر هزینه بیشتری بپردازند
[ترجمه ترگمان]مردم مایل به پرداخت پول بیشتر برای خدمات بهتر خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sixty percent of voters said they would willingly pay higher taxes for better health care.
[ترجمه گوگل]شصت درصد از رای دهندگان گفتند که مایل به پرداخت مالیات بیشتر برای مراقبت های بهداشتی بهتر هستند
[ترجمه ترگمان]شصت درصد رای دهندگان گفتند که آن ها با میل به پرداخت مالیات های بیشتر برای مراقبت های بهداشتی بهتر می پردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I can only speculate that he left willingly.
[ترجمه گوگل]فقط می توانم حدس بزنم که او با کمال میل رفت
[ترجمه ترگمان]من فقط می تونم حدس بزنم که اون با میل خودش رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If we won't do it willingly, he'll make us do it.
[ترجمه گوگل]اگر ما این کار را با میل انجام ندهیم، او ما را مجبور به انجام آن خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اگر ما این کار را با کمال میل انجام ندهیم، او ما را مجبور می کند این کار را بکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The men who were as willingly pewed in the parish church as their sheep were in night folds.
[ترجمه گوگل]مردانی که با میل و رغبت در کلیسای محله آویزان شده بودند، مانند گوسفندانشان در آغل شبانه بودند
[ترجمه ترگمان]مردانی که در کلیسا با میل و رغبت به کلیسا می رفتند، در حالی که sheep در تاریکی شب به هم ریخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A bellyful of gluttony will never study willingly.
[ترجمه گوگل]یک شکم پرخور هرگز با میل مطالعه نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک دنیا شکم پرستی هرگز با میل و رغبت درس نمی خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One thing is certain - she won't resign willingly.
[ترجمه گوگل]یک چیز مسلم است - او با میل خود استعفا نمی دهد
[ترجمه ترگمان]یک چیز مطمئن است - او از روی میل استعفا نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I would never willingly go anywhere by boat, much less go on a cruise.
[ترجمه گوگل]من هرگز با میل و رغبت با قایق جایی نمی روم، چه رسد به اینکه به سفر دریایی بروم
[ترجمه ترگمان]من هرگز با میل و رغبت به هیچ جایی نخواهم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• gladly; voluntarily; agreeably, readily; eagerly

پیشنهاد کاربران

با آغوش باز
با طیب خاطر. مشتاقانه. از روی رغبت
مثال:
Whoever there is in the heavens and the earth, willingly or unwillingly
هر که در آسمانها و زمین است از روی رغبت و یا از روی بی میلی
�مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا �
با اختیار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : willingness
✅️ صفت ( adjective ) : willing
✅️ قید ( adverb ) : willingly
عامدانه
خودخواسته
با رغبت
God willingly
انشالله
دل بخواه
با رضایت خاطر
به خواست خود
با طیب خاطر
با کمال میل
به خواست خود، با دل و جان
مشتاقانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس