wigwag

/ˈwɪɡˌwæɡ//ˈwɪɡwæɡ/

معنی: ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم، جنباندن
معانی دیگر: جم خوردن، جنبیدن، تکان تکان دادن، لول خوردن، لولیدن، وول خوردن، (با تکان دادن پرچم) مخابره کردن، پیام رسانی کردن، مخابره (با پرچم)

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: wigwags, wigwagging, wigwagged
(1) تعریف: to move back and forth.

(2) تعریف: to signal, esp. by moving flags back and forth according to a code.
اسم ( noun )
مشتقات: wigwagger (n.)
• : تعریف: the act or result of giving signals by wigwagging.

مترادف ها

ارتباط یا مخابره به وسیله پرچم (اسم)
wigwag

جنباندن (فعل)
shake, waggle, bestir, rock, wag, wigwag

انگلیسی به انگلیسی

• sending of maritime message by lights or waving flags; message sent by lights or waving flags
move back and forth; send message by lights and waving flags

پیشنهاد کاربران

- حرکت رفت و برگشتی کردن ( تکان دادن پرچم، برف پاک کن )
با تکان دادن علامت دادن

بپرس