wifey

پیشنهاد کاربران

مثال ها
I’m going out to dinner with my wifey tonight.
امشب با همسرم ( wifey ) برای شام بیرون می روم.
My wifey made me breakfast this morning.
امروز صبح همسرم برایم صبحانه درست کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

He always posts pictures of him and his wifey on Instagram.
او همیشه عکس های خودش و همسرش را در اینستاگرام می گذارد.

خانومی. همسرجان
خانومی/همسر
همسر"مذکر"
همسر، زن , این عبارت رسمی نیست
همسردار